بنام خداوند نیکی ها
به سایت " اطلس " خوش آمدید. از اینکه سایت ما را جهت بازدید انتخاب نمودید سپاسگزاریم .
سایت" اطلس " مجموعه ای انبوهی از فایلها و برنامه ها ،کتابها و وییوهای کمیاب آموزشی-کاربردی موبایل و کامپیوتراست، که بیشتر آنها توسط تیم فنی سایت ، تست و جهت دانلود بر روی سرورهای پرسرعت سایت قرار گرفته اند.
اگر محتوای یک مطلب یا ترجمه آن ایرادی داشت می توانید شما نیز در این روند سهیم باشید و در ویرایش آن با دیدگاه ها و نظرات خود ما را یاری فرمایید .
جهت پشتیبانی و پاسخگویی به سوالات و رفع اشکالات فنی ترجیحا ابتدا به واحد پاسخگویی تلگرام مراجعه ودر صورت اهمیت موضوع شماره همراه خود را ارسال فرمایید تا تیم اطلس در اسرع وقت با شما تماس برقرار کند.
با سپاس - واحد پشتیبانی و فروش اطلس ( AtlasoneDownload Support Team )
گل رز قرمز و صورتی، سفید و آبی، سبز و زرد و سیاه نماد و نشانه چیستند؟
گل رز قرمز و صورتی، سفید و آبی، سبز و زرد و سیاه نماد و نشانه چیستند؟
گل رز به عنوان گل عشق شناخته شده و افراد مختلف در سراسر جهان برای ابراز عشق به هم از گل رز استفاده می کنند.
در این مقاله شما را با معنی تمامی رنگ های گل رز شامل : سرخ و سفید، آبی و بنفش، زرد و نارنجی، بنفش ارغوانی و مشکی و سبز، تعداد شاخه ها و انواع گونه های گل رز آشنا می کنیم.
گل رز قرمز نشانه چیست؟
گل رز قرمز به معنی یک عشق بی نظیر است.
گل رز سرخ علاوه بر ابراز عشق و آرزو می تواند برای احترام، تحسین و یا بزرگداشت استفاده شود، گل رز قرمز تیره برای ابراز دلگرمی و غم و اندوه استفاده می شود.
گل رز سفید نماد چیست؟
گل رز سفید نماد پاکی، عفت و بی گناهی است.
گل رز سفید را می توان برای همدردی استفاده کرد، همچین گل رز سفید نشان دهنده معنویت می باشد.
گل رز سفید
به چه معناست؟
گل رز زرد نماد دوستی، شادی و خوشحالی می باشد.
گل رز زرد برای ابراز شادی و به عنوان نماد دوستی و مراقبت استفاده می شود، گل رز زرد بر خلاف رنگ های دیگر گل رز احساسات عاشقانه را منتقل نمی کند.
گل رز صورتی نشانه چیست؟
گل رز صورتی نماد احساسات ملایم مانند تحسین، شادی و قدردانی می باشد.
شکوفه های گل رز صورتی نماد شادی است، گل رز صورتی همچنین به ظرافت و لطافت اشاره دارد.
گل رز نارنجی نشانه چیست؟
گل رز نارنجی نماد شور و انرژی است.
گل های رز نارنجی را می توان برای ابراز تمایل شدید و افتخار استفاده کرد.
گل رز بنفش نماد چیست
گل رز بنفش نماد عشق در نگاه اول است.
گل رز بنفش تیره برای بیان احساس بزرگی و عظمت و ابراز شگفتی و تحسین استفاده می شود.
گل رز آبی به چه معناست؟
گل رز آبی طبیعی وجود ندارد و گل رز آبی نشانه این است که درسته من نمی تونم با تو باشم اما همیشه به تو فکر می کنم.
گل رز سبز نماد چیست؟
گل رز سبز نماد شادابی و باروری است.
گل رز سبز همچنین نشان دهنده صلح و آرامش است و گل رز سفید با سایه های سبز رنگ برای آرزوی بهبود سلامت استفاده می شود.
گل رز سیاه نماد چیست؟
گل رز سیاه به معنی مرگ و وداع است.
گل های رز سیاه به عنوان پایان یک رابطه برای کسی فرستاده می شوند.
گل رز ترکیبی
یک دسته گل رز قرمز و سفید به معنای آن است که تو را خیلی دوست دارم. یک دسته گل رز رنگی به معنای آن است که هنوز نمی دونم چه حسی به تو دارم اما خیلی دوستت دارم.
معنی تعداد شاخه های گل رز
یک شاخه گل رز قرمز : من عاشقتم یک شاخه گل رز سفید : احساس من به تو واقعیه یک شاخه گل رز زرد : تو به زندگی من شادی می بخشی – میشه با من دوست بشی یک شاخه گل رز صورتی : دوستت دارم یک شاخه گل رز نارنجی : بهت افتخار می کنم یک شاخه گل رز بنفش : به دام عشق تو افتادم یک شاخه گل رز آبی : تو مثل یه رویای دست نیافتنی هستی دو شاخه گل رز سرخ : بیا با هم باشیم 3 شاخه گل رز سرخ : خیلی دوستت دارم 6 شاخه گل رز سرخ : من در نیمه های راه عشق تو هستم 12 شاخه گل رز سرخ : همیشه با من باش 24 شاخه گل رز سرخ : من مال تو هستم 50 شاخه گل رز سرخ : عشق من به تو بی اندازست
تعداد گلبرگ های گل رز
در زمان های قدیم یک گل رز با هشت گلبرگ پیامی از تولد دوباره و تجدید حیات و یک گل رز با 7 گلبرگ نماد محبت، درک و نظم جهانی بود.
معنی انواع گونه های گل رز
بیش از 100 گونه مختلف گل رز در طبیعت یافت می شود که هر کدام معنی خاصی دارند؛
غنچه گل رز : اعتراف به عشق گل رز بدون خار : عشق در نگاه اول گلبرگ گل رز : چشم انتظارم گل رز آلبالویی : زیبایی بی حد و اندازه گل رز ادریسی : استرس و اضطراب گل رز نسترن : لذت و درد گل رز گل محمدی : طراوت و تازگی گل رز پرورشی : من مریخی هستم گل رز جگری : فریبکاری گل رز وحشی : سادگی گل رز نسترن شیرازی : زیبایی خارق العاده گل رز فرانسوی : تنوع
داستان های کوتاه انگلیسی ساده برای مبتدیان و کودکان با ترجمه فارسی
داستان های کوتاه انگلیسی ساده برای مبتدیان و کودکان با ترجمه فارسی
494
داستان های کوتاه و آموزنده انگلیسی
در این مطلب از سایت کوکا چند داستان کوتاه زیبا و آموزنده انگلیسی همراه با معنی فارسی برای کودکان و نوجوانان و همچنین مبتدیان گردآوری کرده ایم که امیدواریم از خواندن آنها لذت ببرید.
داستان آموزنده اول
The lump of gold
Paul was a very rich man, but he never spent any of his money
He was scared that someone would steal it
He pretended to be poor and wore dirty old clothes
People laughed at him, but he didn’t care
He only cared about his money
One day, he bought a big lump of gold
He hid it in a hole by a tree
Every night, he went to the hole to look at his treasure
He sat and he looked
‘No one will ever find my gold!’ he said
But one night, a thief saw Paul looking at his gold
And when Paul went home, the thief picked up the lump of gold, slipped it into his bag and ran away
The next day, Paul went to look at his gold, but it wasn’t there
It had disappeared
Paul cried and cried
He cried so loud that a wise old man heard him
He came to help
Paul told him the sad tale of the stolen lump of gold
‘Don’t worry,’ he said
‘Get a big stone and put it in the hole by the tree’
‘What?’ said Paul
‘Why’
‘What did you do with your lump of gold’
‘I sat and looked at it every day,’ said Paul
‘Exactly,’ said the wise old man
‘You can do exactly the same with a stone’
Paul listened, thought for a moment and then said, ‘Yes, you’re right. I’ve been very silly. I don’t need a lump of gold to be happy!’
تکه طلا
پاول مرد بسیار ثروتمندی بود اما هیچ وقت از پولهایش خرج نمی کرد. او می ترسید که کسی آن را بدزدد. وانمود می کرد فقیر است و لباسهای کثیف و کهنه می پوشید. مردم به او می خندیدند ولی او اهمیتی نمی داد. او فقط به پول هایش اهمیت می داد. روزی یک تکه بزرگ طلا خرید. آن را در چاله ای نزدیک یک درخت مخفی کرد. هر شب کنار چاله می رفت تا به گنجش نگاه کند. می نشست و نگاه می کرد. می گفت: «هیچکس نمی تونه طلای منو پیدا کنه!» اما یک شب دزدی پاول را هنگام نگاه به طلایش دید. و وقتی پاول به خانه رفت دزد تکه ی طلا را برداشت، آن را درون کیسه اش انداخت و فرار کرد! روز بعد، پاول رفت تا طلایش را نگاه کند اما طلا آنجا نبود. ناپدید شده بود! پاول شروع به داد و بیداد و گریه و زاری کرد! صدایش آنقدر بلند بود که پیرمرد دانایی آن را شنید. او برای کمک آمد. پاول ماجرای غم انگیز تکه طلای به سرقت رفته را برایش تعریف کرد. او گفت: «نگران نباش.» «سنگ بزرگی بیار و توی چاله ی نزدیک درخت بذار.» پاول گفت: «چی؟» «چرا؟» «با تیکه طلات چیکار می کردی؟» پاول گفت: «هر روز میشستم و نیگاش می کردم.» پیرمرد دانا گفت: «دقیقا». «می تونی دقیقا همین کارو با یه سنگ هم بکنی.» پاول گوش داد و کمی فکر کرد و بعد گفت: «آره راست میگی. چقدر نادون بودم. من واسه خوشحال بودن نیازی به تیکه طلا ندارم که!»
******
داستان آموزنده دوم
The magic paintbrush
Rose loved drawing. She was very poor and didn’t have pens or pencils
She drew pictures in the sand with sticks
One day, an old woman saw Rose and said, ‘Hello! Here’s a paintbrush and some paper for you.’
‘Thank you!’ smiled Rose
She was so happy
‘Hmmm, what can I paint?’ she thought
She looked around and saw a duck on the pond
‘I know! I’ll paint a duck!’
So she did. Suddenly, the duck flew off the paper and onto the pond
‘Wow!’ she said. ‘A magic paintbrush!’
Rose was a very kind girl and she painted pictures for everyone in her village
She painted a cow for the farmer, pencils for the teacher and toys for all the children
The king heard about the magic paintbrush and sent a soldier to find Rose
‘Come with me,’ said the soldier. ‘The king wants you to paint some money for him.’
‘But he’s already rich,’ said Rose
‘I only paint to help poor people.’
But the nasty soldier took Rose to the king
‘Paint me a tree with lots of money on it,’ he shouted
Rose was brave and said, ‘No!’
So the king sent her to prison
But Rose painted a key for the door and a horse to help her escape
The king chased after her
So she painted a big hole, and splat!
The king fell in
Today, Rose only uses her magic paintbrush to help people who really, really need help
قلم موی سحرآمیز
رز عاشق نقاشی بود. او خیلی فقیر بود و هیچ خودکار و مدادی نداشت. او با چوب روی ماسه نقاشی می کشید. روزی از روزها پیرزنی رز را دید و گفت: «سلام! بیا این قلم مو و کاغذها رو بگیر. مال تو.» رز با لبخندی گفت: «خیلی ممنون!» رز خیلی خوشحال بود. با خود فکر کرد: «بذار ببینم، چی بکشم؟» اطراف را نگاه کرد و اردکی را در برکه دید. «فهمیدم! یه اردک می کشم!» همین کار را کرد. ناگهان اردک از کاغذ به بیرون پرید و به سمت برکه پرواز کرد. او گفت: «وای! این قلم مو سحرآمیزه!» رز دختر خیلی مهربانی بود و برای همهی اهالی روستایش نقاشی کشید. او برای کشاورز گاوی نقاشی کرد و برای معلم مداد و برای همه بچه ها اسباب بازی کشید. پادشاه از قلم موی سحرآمیز با خبر شد و سربازی فرستاد تا رز را پیدا کند. سرباز گفت: «با من بیا. پادشاه می خواد براش مقداری پول نقاشی کنی.» رز گفت: «ولی اون که ثروتمنده.» «من فقط واسه آدمای فقیر نقاشی می کشم.» اما سرباز بدجنس رز را پیش پادشاه برد. او داد زد: «برای من درختی بکش که رو شاخه هاش پر از پول باشه.» رز شجاع بود و گفت: «نه!» به همین خاطر پادشاه او را زندانی کرد. اما رز یک کلید برای باز کردن در و یک اسب برای فرار کردن از آنجا نقاشی کرد. پاشاه او را تعقیب کرد. رز هم چاله بزرگی کشید و تالاپ! پادشاه در چاله افتاد. حالا رز فقط از قلم موی سحرآمیز برای کمک به آدمهایی استفاده می کند که خیلی خیلی به کمک نیاز دارند.
******
داستان کوتاه سوم
Florence Nightingale
Florence Nightingale was a nurse who saved many lives in the 19th century. She was named after the city of Florence in Italy, where her parents went after they got married in 1818. Her family was rich and they had two homes in Britain as well as servants
Florence was an unusual young woman for her time because she didn’t want to go to parties and get married. She wanted to be a nurse and help people. Her family didn’t want her to become a nurse because hospitals back then were dirty, horrible places. They were worried about her. In 1851, Florence went to Germany and learned all about nursing. It was hard work, but she loved it
In 1854, lots of British soldiers went to fight in the Crimean War. Army hospitals were filled with injured men, but there were no nurses and many men died. Florence and a team of nurses went to help
Florence worked 20 hours a day to make the army hospital a cleaner and safer place. She brought the men fresh food, she cleaned the hospital beds and she used clean bandages on the wounded soldiers. Soon, fewer men were dying
At night, Florence walked around the hospital. She talked to the injured soldiers and helped the men to write letters to their families. She carried a lamp and the soldiers called her ‘The lady with the lamp’
When Florence returned to England, people called her a heroine because of her amazing work in the Crimean War. Queen Victoria wrote her a letter to say thank you. She continued to work hard in Britain to improve hospitals and she was given a medal called the Order of Merit. She was the first woman to receive this honour
فلورانس نایتینگل
فلورانس نایتینگل پرستاری بود که در قرن 19 جان انسانهای زیادی را نجات داد. نام او از نام شهری به نام فلورانس در ایتالیا گرفته شده بود؛ شهری که والدینش پس از ازدواج در سال 1818 به آنجا رفتند. خانوادهاش ثروتمند بودند و در انگلستان دو خانه و همچنین خدمتکار داشتند.
فلورانس در زمانهی خود زنی غیرعادی بود چون نمیخواست به مهمانی برود و ازدواج کند. او میخواست پرستار شود و به مردم کمک کند. خانوادهاش نمی خواستند او پرستار شود چون در آن زمان بیمارستانها مکانهای کثیف و هولناکی بودند. آنها نگران او بودند. فلورانس در سال 1851 به آلمان رفت و تمامی فنون پرستاری را آموخت. کار سختی بود ولی او عاشق این کار بود.
در سال 1854 سربازان بریتانیایی بسیاری به جنگ کریمه رفتند. بیمارستانهای ارتش مملو از مردان مجروح بود، اما هیچ پرستاری وجود نداشت و مردان بسیاری جانشان را از دست دادند. فلورانس و گروهی از پرستاران به کمک رفتند.
فلورانس 20 ساعت در روز کار کرد تا بیمارستان ارتش را به محلی پاکیزهتر و امنتری تبدیل کند. او برای مردان غذای تازه میآورد، تختهای بیمارستان را تمیز میکرد و از باند تمیز برای سربازان استفاده میکرد. خیلی زود تعداد مرگ و میر سربازان پائین آمد.
شبها، فلورانس در محوطه بیمارستان قدم میزد. او با سربازان زخمی گفتگو میکرد و به آنها کمک می کرد برای خانواده هایشان نامه بنویسند. او چراغی با خود می آورد و سربازان او را «بانوی چراغ به دست» نامیده بودند.
وقتی فلورانس به انگلستان بازگشت، مردم به دلیل کار شگفتانگیزش در جنگ کریمه، او را بانوی قهرمان نامیدند. ملکه ویکتوریا نامهی تشکری برایش نوشت. او همچنان به کار سختِ بهبود بیمارستانها در بریتانیا ادامه داد و مدالی با عنوان نشان شایستگی دریافت نمود. او اولین زنی بود که این افتخار نصیبش می شد.
******
داستان کوتاه چهارم
Isaac Newton
Isaac Newton was born in Lincolnshire, England in 1643, where he grew up on a farm. When he was a boy, he made lots of brilliant inventions like a windmill to grind corn, a water clock and a sundial. However, Isaac didn’t get brilliant marks at school
When he was 18, Isaac went to study at Cambridge University. He was very interested in physics, mathematics and astronomy. But in 1665 the Great Plague, which was a terrible disease, spread in England, and Cambridge University had to close down. Isaac returned home to the farm
Isaac continued studying and experimenting at home. One day he was drinking a cup of tea in the garden. He saw an apple fall from a tree
‘Why do apples fall down instead of up’
From this, he formed the theory of gravity. Gravity is an invisible force which pulls objects towards the Earth and keeps the planets moving around the Sun.
Isaac was fascinated by light. He discovered that white light is in fact made up of all the colours of the rainbow. Isaac also invented a special reflecting telescope, using mirrors. It was much more powerful than other telescopes
Isaac made another very important discovery, which he called his ‘Three Laws of Motion’. These laws explain how objects move. Isaac’s laws are still used today for sending rockets into space
Thanks to his discoveries, Isaac became rich and famous. However, he had a bad temper and often argued with other scientists.
‘You stole my discovery!’
Sir Isaac Newton died in 1727 aged 85. He was buried along with English kings and queens in Westminster Abbey in London. He was one of the greatest scientists and mathematicians who has ever lived
اسحاق نیوتون
اسحاق نیوتن در سال 1643 در لینکلن شایر انگلستان به دنیا آمد و در مزرعه ای بزرگ شد. هنگامی که پسر بچه ای بیش نبود، اختراعات هوشمندانه بسیاری از جمله یک آسیاب بادی برای آسیاب کردن ذرت، یک ساعت آبی و یک ساعت آفتابی ساخت. با این حال، اسحاق در مدرسه نمره های خوبی نمی گرفت.
اسحاق در 18 سالگی وارد دانشگاه کمبریج شد. او علاقه بسیاری به فیزیک، ریاضیات و ستاره شناسی داشت. اما در سال 1665 طاعون بزرگ، که یک بیماری وحشتناک بود، در انگلستان شیوع پیدا کرد و دانشگاه کمبریج به ناچار تعطیل شد. اسحاق به مزرعه و خانه بازگشت.
اسحاق در خانه به تحصیل و آزمایش ادامه داد. روزی او در باغ مشغول نوشیدن فنجانی چای بود. سیبی را دید که از یک درخت روی زمین افتاد.
«چرا سیب به پایین سقوط کرد و به بالا نرفت؟»
او از این ماجرا نظریه گرانش را ساخت. جاذبه نیرویی نامرئی است که اشیاء را به طرف زمین می کشد و موجب گردش سیارات به دور خورشید می شود.
اسحاق مجذوب نور شده بود. او کشف کرد که نور سفید در واقع از همه رنگ های رنگین کمان ساخته شده است. اسحاق همچنین با استفاده از آینه تلسکوپ انعکاسی خاصی ساخت. این تلسکوپ بسیار قوی تر از تلسکوپ های دیگر بود.
اسحاق کشف بسیار مهم دیگری هم داشت که آن را سه قانون حرکت نیوتن نامید. این قوانین چگونگی حرکت اشیاء را توضیح می دهند. قوانین اسحاق هنوز برای ارسال موشک به فضا به کار می روند.
اسحاق به برکت اکتشافات خود ثروتمند و مشهور شد. با این حال، بداخلاق بود و اغلب با دیگر دانشمندان مشاجره می کرد.
«شما کشف مرا دزدیده ای!»
اسحاق نیوتن در سال 1727 در 85 سالگی درگذشت و در کنار پادشاهان و ملکه های انگلستان در کلیسای وستمینستر در لندن به خاک سپرده شد. او یکی از بزرگترین دانشمندان و ریاضیدانانی طول تاریخ بود.
******
داستان انگلیسی پنجم برای کودکان
The ugly duckling
Mummy Duck lived on a farm. In her nest, she had five little eggs and one big egg. One day, the five little eggs started to crack. Tap, tap, tap! Five pretty, yellow baby ducklings came out
Then the big egg started to crack. Bang, bang, bang! One big, ugly duckling came out. ‘That’s strange,’ thought Mummy Duck
Nobody wanted to play with him. ‘Go away,’ said his brothers and sisters. ‘You’re ugly’
The ugly duckling was sad. So he went to find some new friends
‘Go away!’ said the pig. ‘Go away!’ said the sheep. ‘Go away!’ said the cow. ‘Go away!’ said the horse
No one wanted to be his friend. It started to get cold. It started to snow! The ugly duckling found an empty barn and lived there. He was cold, sad and alone
Then spring came. The ugly duckling left the barn and went back to the pond
He was very thirsty and put his beak into the water. He saw a beautiful, white bird! ‘Wow!’ he said. ‘Who’s that’
‘It’s you,’ said another beautiful, white bird
‘Me? But I’m an ugly duckling’
‘Not any more. You’re a beautiful swan, like me. Do you want to be my friend’
‘Yes,’ he smiled
All the other animals watched as the two swans flew away, friends forever
جوجه اردک زشت
اردکِ مادر در مزرعه ای زندگی می کرد. در لانه اش پنج تخم کوچک و یک تخم بزرگ داشت. یک روز، پنج تخم کوچک شروع به ترک خوردن کردند. ترق، ترق، ترق! پنج جوجه اردک کوچولوی زرد و زیبا از آنها بیرون آمدند. بعد تخم بزرگ شروع به ترک خوردن کرد. تلق، تلق، تلق! جوجه اردک بزرگ زشتی از آن بیرون آمد. اردکِ مادر با خودش فکر کرد: «عجیبه.» هیچ کس دوست نداشت با او بازی کند. خواهر و برادرهایش به او می گفتند «از اینجا برو.» «تو زشتی!» جوجه اردک زشت غمگین بود. پس رفت تا دوستان جدیدی پیدا کند. گوسفند گفت: «از اینجا برو!» گاو گفت: «از اینجا برو!» اسب گفت: «از اینجا برو!» هیچ کس نمی خواست با او دوست شود. کم کم هوا سرد شد. برف شروع به باریدن کرد. جوجه اردک زشت انباری خالی پیدا کرد و آنجا ماند. سردش شده بود و غمگین و تنها بود. سپس بهار از راه رسید. جوجه اردک زشت از انبار بیرون رفت و به برکه برگشت. خیلی تشنه بود و منقار خود را در آب فرو برد. او پرنده ای زیبا و سفید بود! او گفت: «وای! اون کیه؟» پرنده سفید زیبای دیگری گفت: «اون تویی.» «من؟ ولی من که یه جوجه اردک زشتم.» «دیگه نیستی. تو هم مثل من یه قوی زیبا هستی.» دوست داری با من دوست بشی؟» او لبخندی زد و گفت: «آره.» همه حیوانات دیگر آنها را که تا همیشه با هم دوست ماندند، در حال پرواز و دور شدن از آنجا تماشا کردند.
******
داستان کوتاه انگلیسی ششم برای مبتدیان
The Tortoise and the Hare
A speedy hare lived in the woods. She was always bragging to the other animals about how fast she could run
The animals grew tired of listening to the hare. So one day, the tortoise walked slowly up to her and challenged her to a race. The hare howled with laughter
“Race you? I can run circles around you!” the hare said. But the tortoise didn’t budge. “OK, Tortoise. You want a race? You’ve got it! This will be a piece of cake.” The animals gathered to watch the big race
A whistle blew, and they were off. The hare sprinted down the road while the tortoise crawled away from the starting line
The hare ran for a while and looked back. She could barely see the tortoise on the path behind her. Certain she’d win the race, the hare decided to rest under a shady tree
The tortoise came plodding down the road at his usual slow pace. He saw the hare, who had fallen asleep against a tree trunk. The tortoise crawled right on by
The hare woke up and stretched her legs. She looked down the path and saw no sign of the tortoise. “I might as well go win this race,” she thought
As the hare rounded the last curve, she was shocked by what she saw. The tortoise was crossing the finish line! The tortoise had won the race!
The confused hare crossed the finish line. “Wow, Tortoise,” the hare said, “I really thought there was no way you could beat me.” The tortoise smiled. “I know. That’s why I won”
لاکپشت و خرگوش
خرگوشی چابک در جنگل زندگی میکرد. او همیشه درباره سرعت دویدنش برای حیوانات دیگر لاف میزد.
حیوانات از گوش دادن به حرفهای خرگوش خسته شده بودند. به همین خاطر روزی از روزها لاکپشت آرامآرام پیش او رفت و او را به مسابقه دعوت کرد. خرگوش با خندهای فریاد زد.
خرگوش گفت: «با تو مسابقه بدم؟ من تو رو بهراحتی میبرم!» اما نظر لاکپشت عوض نشد. «باشه لاکپشته. پس تو می خوای مسابقه بدی؟ باشه قبوله. این واسه من مثه آب خوردنه.» حیوانات برای تماشای مسابقه بزرگ جمع شدند.
سوتی زدند و آنها مسابقه را شروع کردند. خرگوش مسیر را با حداکثر سرعت میدوید درحالیکه لاکپشت بهکندی از خط شروع مسابقه دور میشد.
خرگوش مدتی دوید و به عقب نگاه کرد. او دیگر نمیتوانست لاکپشت را پشت سرش در مسیر ببیند. خرگوش که از برنده شدن خود مطمئن بود تصمیم گرفت در سایهی یک درخت کمی استراحت کند.
لاکپشت با سرعت همیشگیاش آهستهآهسته از راه رسید. او خرگوش را دید که کنار تنهی درختی به خواب رفته است. لاکپشت درست از کنارش رد شد.
خرگوش از خواب بیدار شد و پاهایش را کشوقوسی داد. مسیر را نگاه کرد و اثری از لاکپشت ندید. با خودش فکر کرد «من باید برم و این مسابقه رو هم برنده بشم.»
وقتی خرگوش آخرین پیچ را رد کرد، ازآنچه میدید تعجب کرد. لاکپشت داشت از خط پایان رد میشد! لاکپشت مسابقه را برد!
خرگوش سردرگم از خط پایان رد شد. خرگوش گفت: «وای لاکپشته، من واقعا فکر نمیکردم تو بتونی منو ببری.» لاکپشت لبخندی زد و گفت: «می دونم. واسه همین بود که من برنده شدم.»
داستان کوتاه جوجه اردک زشت به انگلیسی با ترجمه فارسی
داستان کوتاه جوجه اردک زشت به انگلیسی با ترجمه فارسی
داستان انگلیسی جوجه اردک زشت
داستان کوتاه و خواندنی جوجه اردک زشت از هانس کریستیان اندرسن به زبان انگلیسی و با معنی فارسی برای کودکان و نوجوانان و مناسب برای تقویت زبان در سطح مبتدی
The ugly duckling
Mummy Duck lived on a farm. In her nest, she had five little eggs and one big egg. One day, the five little eggs started to crack. Tap, tap, tap! Five pretty, yellow baby ducklings came out
Then the big egg started to crack. Bang, bang, bang! One big, ugly duckling came out. ‘That’s strange,’ thought Mummy Duck
Nobody wanted to play with him. ‘Go away,’ said his brothers and sisters. ‘You’re ugly!’
The ugly duckling was sad. So he went to find some new friends
‘Go away!’ said the pig. ‘Go away!’ said the sheep. ‘Go away!’ said the cow. ‘Go away!’ said the horse
No one wanted to be his friend. It started to get cold. It started to snow! The ugly duckling found an empty barn and lived there. He was cold, sad and alone
Then spring came. The ugly duckling left the barn and went back to the pond
He was very thirsty and put his beak into the water. He saw a beautiful, white bird! ‘Wow!’ he said. ‘Who’s that’
‘It’s you,’ said another beautiful, white bird
Me? But I’m an ugly duckling
‘Not any more. You’re a beautiful swan, like me. Do you want to be my friend’
‘Yes,’ he smiled
All the other animals watched as the two swans flew away, friends forever
جوجه اردک زشت
اردکِ مادر در مزرعه ای زندگی می کرد. در لانه اش پنج تخم کوچک و یک تخم بزرگ داشت. یک روز، پنج تخم کوچک شروع به ترک خوردن کردند. ترق، ترق، ترق! پنج جوجه اردک کوچولوی زرد و زیبا از آنها بیرون آمدند. بعد تخم بزرگ شروع به ترک خوردن کرد. تلق، تلق، تلق! جوجه اردک بزرگ زشتی از آن بیرون آمد. اردکِ مادر با خودش فکر کرد: «عجیبه.» هیچ کس دوست نداشت با او بازی کند. خواهر و برادرهایش به او می گفتند «از اینجا برو.» «تو زشتی!»
جوجه اردک زشت غمگین بود. پس رفت تا دوستان جدیدی پیدا کند. گوسفند گفت: «از اینجا برو!» گاو گفت: «از اینجا برو!» اسب گفت: «از اینجا برو!» هیچ کس نمی خواست با او دوست شود.
کم کم هوا سرد شد. برف شروع به باریدن کرد. جوجه اردک زشت انباری خالی پیدا کرد و آنجا ماند. سردش شده بود و غمگین و تنها بود. سپس بهار از راه رسید.
جوجه اردک زشت از انبار بیرون رفت و به برکه برگشت. خیلی تشنه بود و منقار خود را در آب فرو برد. او پرنده ای زیبا و سفید بود! او گفت: «وای! اون کیه؟» پرنده سفید زیبای دیگری گفت: «اون تویی.» «من؟ ولی من که یه جوجه اردک زشتم.» «دیگه نیستی. تو هم مثل من یه قوی زیبا هستی.» دوست داری با من دوست بشی؟» او لبخندی زد و گفت: «آره.» همه حیوانات دیگر آنها را که تا همیشه با هم دوست ماندند، در حال پرواز و دور شدن از آنجا تماشا کردند.
2000 شکلک اموجی و اسمایلی برای تلگرام و اینستاگرام
بیش از 2000 شکلک اموجی و اسمایلی برای تلگرام و اینستاگرام
273
کامل ترین مجموعه انواع شکلک های اسمایلی و اموجی برای استفاده در انواع برنامه های موبایل و شبکه های اجتماعی مانند : تلگرام و اینستاگرام، فیسبوک و توییتر، ویندوز، اندروید و اپل
برای استفاده از این اموجی ها کافیست اگر با کامپیوتر هستید شکلک مورد نظر خود را هایلایت و سپس کپی ✂️ پیست
چگونه یک عکس پروفایل خوب و حرفه ای در اینستاگرام و تلگرام داشته باشیم؟
چگونه یک عکس پروفایل خوب و حرفه ای در اینستاگرام و تلگرام داشته باشیم؟
شما دارای مهارت های بسیار خوبی در زمینه ی شغلی هستید اما نکته ی مهم این است که چگونه می خواهید خودتان را به مشتری ها در شبکه های اجتماعی معرفی کنید؟ اگر شما هم معتقدید که یک عکس ارزش هزاران کلمه را دارد، پس عکس پروفایل شما چگونه است؟ آیا عکس شما شما دوستانه، حرفه ای و صمیمی به نظر می رسد؟
مشتری ها اول عکس پروفایل شما را بررسی می کنند تا حرفه ای بودن شما را تشخیص دهند اگر می خواهید بدانید که یک عکس پروفایل خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد این مقاله را با دقت بخوانید.
هنگامی که می خواهید عکس پروفایل خوب بگیرید این دستورالعمل ها را رعایت کنید:
1- بهترین نورپردازی را انتخاب کنید
مناطق سایه دار در خارج از منزل بدون وجود نور مستقیم خورشید یک گزینه عالی نورپردازی هستند. در خانه از نور های اضافی که سایه های بد ایجاد می کند اجتناب کنید و به جای آن از نور طبیعی استفاده کنید.
2- پس زمینه های ساده را انتخاب کنید
به دنبال یک پس زمینه روشن وساده باشید. یک دیوار یا یک زمینه ی ساده در فضای باز بسیار مناسب است.
3- روی صورت خود تمرکز کنید
دوربین را به صورت مستقیم یا کمی بالاتر از شانه های خود قرار دهید. بهتر است عکس فقط شامل سر و بالای شانه های شما باشد.
4- لبخند بزنید
لبخند زدن شما را دارای روحیه ی دوستانه و قابل اعتماد نشان می دهد.
عکس زیبا و خیره کننده از گل های اطلسی با گلبرگ های کهکشانی
عکس های زیبا از گل های اطلسی آسمان شب
گل های اطلسی یا پتونیا (به انگلیسی : Petunia) یکی از زیباترین گل های باغچه ای و فضای باز می باشند که در گلدان هم قابل رشد هستند. با رنگ های زیبا و گوناگون که زیبایی خاصی به خانه و باغچه شما دهند.
گل اطلسی آسمان شب نام گونه ای زیبا و شگفت انگیز از گل اطلسی می باشد که با گلبرگ های بنفش و نقطه های سفید مانند کهکشانی پر از ستاره می باشد. این گونه زیبا در فصل بهار و تابستان به ارتفاع 40 سانتی متری هم می رسد و طرفداران زیادی بین باغبانان و پرورش دهندگان گل دارد.
دلیل وجود این نقاط سفید روی گلبرگ های بنفش گل اطلسی، اختلاف دمای زیاد بین روز و شب می باشد.
برای اینکه این گل های زیبا همیشه دارای نقاط سفید روی گلبرگ های خود باشند باید دمای محیط در روز 37 درجه و در شب 10 درجه باشد تا اخلاف شدید دما این ستاره های زیبا را بر روی کهکشان نورانی تر کند!
36 متن بیو عاشقانه انگلیسی برای اینستاگرام و تلگرام با معنی فارسی
بیو عاشقانه انگلیسی
در این مطلب از سایت کوکا برای شما بیش از 36 متن بیو رمانتیک و عاشقانه انگلیسی با ترجمه فارسی برای اکانت اینستاگرام و تلگرام شما گردآوری کرده ایم.
With You, I forget all my problems. With You, Time Stands Still. با تو من تمام مشکلاتم را فراموش می کنم. با تو زمان می ایستد.
If I ever write story about my life, don’t be surprised if your name appears billion time اگر من روزی داستان زندگی ام را نوشتم، تعجب نکن اگر دیدی نام تو میلیاردها با برده شده …
I want you to be happy, but I want you to be happy with Me من دوست دارم خوشحال باشی، اما دوست دارم با من خوشحال بشی
You feel like a beautiful backdrop to my life. You make me feel whole تو مثل یک پس زمینه زیبا در زندگی منی. تو باعث میشی احساس کافی بودن کنم.
I feel like my life started on the day I met you. You’re a dream من احساس می کنم زندگی من از روزی شروع شد که تو را دیدم. تو مثل یک رویایی
I love you, not only for what you are, but for what I am when I am with you دوست دارم، نه تنها به خاطر چیزی که هستی، بلکه به خاطر چیزی که من هستم وقتی با تو ام
I just love hugging you. Having you within my arms makes everything possible من فقط دوست دارم در آغوش بگیرمت. داشتن تو در میان دستانم هر چیزی را ممکن می کنه.
I feel so lucky and so successful just to have such a beautiful woman at my side من خیلی خیلی احساس خوش شانسی و موفقیت میکنم، فقط به خاطر داشتن زنی زیبا در کنار خودم
Nothing Can replace you هیچ چیز نمی تونه جایگزین تو بشه
I love you. That’s all I know دوست دارم. این تمام چیزیه که می دونم.
I’m not perfect but I am Loyal. من کامل نیستم اما وفا دارم
My love and adoration for you only grows stronger with time. Much, much stronger دوست داشتن و عشق ورزی من به تو هر زمان پر رنگ تر میشه. خیلی خیلی پر رنگ
My number one goal in life is to make you happy. You deserve absolutely everything هدف شماره یک من در زندگی شاد کردن توئه، تو بدون شک لایق همه چیز هستی
I would give anything to make you smile. Your smile lights me up inside من هر کاری برای لبخند زدن تو میکنم. لبخند تو روشنایی بخش درون منه
I care for you I love you too you are my world you are my life so glad that your my lovely wife
من مراقبتم من دوست دارم تو دنیای منی تو زندگی منی خیلی خوشحالم که تو همسر دوست داشتنی منی
I love you more than coffee (but please don’t make me prove it) عاشقتم حتی بیشتر از قهوه (اما خواهشا مجبورم نکن ثابتش کنم)
Have a great day at work – I’m counting down till you get home اوقات خوشی در محل کارت داشته باشی. من لحظه شماری می کنم تا بیای خونه
To my dear Husband I just want to say You made my life complete On our Wedding Day I Love You
شوهر عزیزم فقط یه چیزی می خواهم بگم تو در روز عروسی زندگی مرا کامل کردی دوستت دارم
love is pure Love is Sure Love is sweet poison that Doctors can’t cure
عشق یعنی پاکی عشق یعنی اطمینان عشق یه زهر شیرینه که دکتر ها نمیتونن درمانش کنن!
You brought sunshine into my life And a marriage full of love So I’m one lucky guy To have such a fantastic wife Happy Valentines
تو تابش آفتاب و یک ازدواج پر از عشق را به زندگی من بخشیدی من با داشتن یک همچین همسر فوق العاده ای یک مرد خوش شانسم
You inspire me, baby تو الهام بخش من عزیزم
Find a guy who calls you beautiful instead of hot who will stay awake just to watch you sleep Who calls you back when you hang up on him به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند کسی که دوباره با تو تماس بگیرد حتی وقتی تلفنهایش را قطع می کنی کسی که بیدار خواهد ماند تا سیمای تو را در هنگام خواب نظاره کند
I love you more today than yesterday, but not as much as tomorrow عاشقتم بیشتر از دیروز اما نه بیشتر از فردا
When you are happy you want to reach the person you love most … But when you are sad you want to reach the person who loves you most ! وقتی خوشحالی ، دوست داری به کسی برسی که خیلی دوسش داری … اما وقتی ناراحتی ، دوست داری به کسی برسی که خیلی دوست داره …
در متن های زیر بعد از جمله می توانید در صورت تمایل نام عشق تان و همسرتان را بیاورید.
I love you دوست دارم
I miss you دلم واست تنگ شده
I’m thinking about you من به تو فکر میکنم
You are my everything تو همه چیز منی
I’m always by your side من همیشه کنارتم
I’ll love you always همیشه دوستت خواهم داشت
I feel so lucky to be with you به خاطر با تو بودن احساس خوش شانسی می کنم
You’re my other half تو نیمه گمشده منی
I think about you 24/7 من 24 ساعت 7 روز را به تو فکر می کنم
You are my sunshine طلوع خورشید من تویی
You have my heart, keep it safe قلب من پیش توئه، مراقبش باش
زیباترین جملات و اس ام اس های عاشقانه برای تبریک روز عشق ایرانی و جشن سپندارمذگان به دوستان و عشق تان
سپندارمذ پاسبان تو باد ز خرداد روشن روان تو باد
******
من نمی تونم به تو نقره بدم من نمی تونم به تو طلا بدم نمی تونم بهت الماس بدم یا برات یاقوت بخرم.
اما یک چیزی را می خوام به تو تقدیم کنم از روزی که با تو آشنا شدم فقط با تو خوشحال می شم و قلبم را فقط به تو می دم
جشن سپندارمذگان مبارک عشقم
******
تبریک عاشقانه سپندارمذگان
مهم نیست ولنتاین یا سپندارمذگان هر دو بهانه اند برای اینکه به تو بگویم دوستت دارم
******
همسر عزیزم بابت تمام خوبی هایت سپاسگذارم و روز عشق را به تو که در خاطرم بهترین همسر عالمی تبریک می گویم سپندارمذگان مبارک عشقم
******
واسه روز سپندارمزگان دو تا ستاره تقدیمت می کنم یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید سپندارمذگان را شاد باش می گویم
******
سپندارمذگان روز دل باختگان ایرانی بر تو ای ایرانی عاشق مبارک باد
******
اگر اجدادمان می دانستند روزی خواهد آمد که عاشقی چون من بیقرارت است به جای سپندارمذگان روز آشنایی من و تو را روز عشق می نامیدند سپندارمذگان خجسته باد
******
برای سپاس تمام مهربانی هایت روز سپندارمذگان را برگزیدم تا بگویم برای تمام شادی هایی که با حضورت در قلبم هدیه کردی سپاسگذارم روز عشاق ایرانی مبارک
******
می دانی که من هر روز با تو بودن را جشن می گیرم خواهشی از تو دارم … بیا عشق مان را سپندارمذگان هم جشن بگیریم
******
هیچ چیز تو را ناراحت نکند فقط شادی ها تو را احاطه کند دوستانت عاشقت باشند لطف خدا با تو باشد اینها آرزوهایم برای تو در روز سپندارمذگان است
******
میدونی روز عشق یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه عاشقتم تا همیشه سپندار مذگان مبارک
******
قول می دهم لام تا کام حرفی نزنم فقط بگذار از دال تا میم بگویم، بگذار بگویم که دوستت دارم دیگر لام تا کام حرفی نمیزنم … سپندارمذگان مبارک
******
روز اسپندارمزد ز اسفندماه دوستت دارم بگو با هر نگاه دوستت دارم ز دریا بیشتر از زمین و از کهکشانها بیشتر دوستت دارم تو در جان منی پارهای از جان ایران منی
شاخهای گل پیش دلدارت ببر بوسهای از گونهی یارت بخر سیب سرخی هم فراهم آوریم هر یکی یک بوسه بر رویش زنیم کین نمادی گشته از اسفندگان دوستت دارم فراوان تر ز جان
دلبرم ای ماه ایرانی نژاد سرزمینت را مبر هرگز ز یاد کین زمین جای سپند مهر بود جای نیکویان روشن چهر بود این چنین کن تا که چون بی مایگان ره نپویی بر ره بیگانگان سرزمیت را بکوش آباد کن روز و شب از فر ایران یاد کن
شاعر : سیاوش تهرانی
******
روز سپنتا (سپندار مزگان) روز عشق بر تمام ایرانیان، در هر کجا که هستند خجسته باد
******
هنوزم پای تو گیرم هنوزم رو تو حساسم یکاری با دلم کردی که هیچکیو نمیشناسم اسفندگان مبارک عشقم
******
دوست دارم. همین … تقدیم به همسرم تنها دلیل زنده بودنم روش عشق ایرانی مبارک
******
توی این روز رمانتیک، توی این لحظه های قشنگ زیباترین کلمه ای که میشه گفت یک “دوستت دارم” به همراه یک آسمان عشق و تمنا تقدیم به تو همسر عزیزم، روز سپندارمذگان مبارک
******
شنیدن صدای قلب کسی که دوستش داری زیباترین موسیقی دنیاست … همسر عزیزم دوستت دارم
******
با تو از خاطره ها سرشارم با تو تا آخر شب بیدارم عشق من دست تو یعنی خورشید گرمی دست تو را کم دارم سپندامذگان مبارک بهترینم
******
قلبمو هدیه می دم بهت مواظبش باش نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی
****** سپندارمذگان مبارک به انگلیسی
Thank you for the love you have shown To me through all the years Sharing love and life with me Through laughter and through tears happy Sepandarmazgan
به خاطر عشقی که به من داری ممنونم تو در تمام این سال ها عشقت را در غم و شادی با اشک ها و لبخند ها به من نشان دادی سپندارمذگان مبارک
******
همسر عزیزم، عشق تو خاصه بوسه ها و آغوش تو برام به اندازه یه دنیا ارزش داره روز عشاق ایرانی مبارک
******
همسر عزیزم فقط یک چیز می خواهم بگم تو در روز عروسی زندگی مرا کامل کردی دوستت دارم سپندارمزگان مبارک عشقم
******
روز ها می گذرند سال ها سپری می شوند اما عزیزم خودت خوب میدونی که من همیشه تو را دوست داشتم و خواهم داشت
******
سپندارمذگان مبارک، همراه یک بغل گل رز، یک سبد ستاره و یک دنیا آرزوی شادباش …
سمنو به عنوان یکی از اجزای اصلی سفره هفت سین نوروز ایرانیان شناخته شده است، خواص سمنو برای سلامتی بر کسی پوشیده نیست، ما در این مقاله از سایت کوکا روش پخت سمنو نذری خانگی با آرد جوانه گندم را به شما آموزش می دهیم.
اگر می خواهید سمنو بپزید یادتان باشد که به ازای هر مقدار گندمی که جوانه می زند باید سه برابر آرد استفاده کنید به عنوان مثال برای یک کیلوگرم گندم حدود سه کیلو گرم آرد استفاده می شود.
مواد لازم برای تهیه سمنو خانگی
گندم برای جوانه زدن – 1 کیلوگرم
آب – به مقدار لازم
آرد جوانه گندم یا آرد سنگک – 3 کیلوگرم
طرز تهیه سمنو با آرد جوانه گندم
ابتدا گندم پوست نگرفته یا گندم مخصوص سبزه را تمیز کرده و خوب بشویید سپس با آب خیس کنید، آب گندم را روزی ۴ تا ۵ بار عوض کنید تا زمانیکه جوانه بزند.
گندم جوانه زده را در ظرفی پهن کنید و آن را در جای تاریک بگذارید و روزی 3 تا 4 بار بر روی آن آب بریزید تا جوانه های سفید رنگ آن بزرگ شود.
این گندم ها را در چرخ گوشت بریزید تا خرد شوند و سپس در ظرف بزرگی در آب بریزید تا شیره آن را بگیرید.
حالا آن ها را در صافی بریزید تا شیره آن جدا شود.
آرد جوانه یا آرد سنگک را با این شیره به دست آمده مخلوط کنید و روی حرارت بگذارید و مرتب هم بزنید.
هر قدر میتوانید روی جوانه های چرخ شده و صاف شده آب بریزید و فشار دهید تا شیره آن جدا شود، آب بهدست آمده را پس از هر بار سفت شدن سمنو دوباره به آن بیفزایید.
برای خوشرنگ شدن سمنو هر بار که سمنو در حال ته گرفتن است مقداری از شیره جوانه گندم به آن اضافه کنید تا ته نگیرد در این صورت هم خوشرنگ تر و هم شیرین تر خواهد شد.
مدت پخت سمنو معمولا 15 تا 18 ساعت است، پس از سپری شدن این زمان آن را روی حرارت بسیار ملایم به مدت 4 تا 6 ساعت دم کنید.
سمنو ی شما آماده است آن را در ظرفی بریزید و با خلال بادام و پسته تزئین کنید.
توجه داشته باشید که تا قبل از دم کردن بهتر است سمنو مرتب هم زده شود.
در این مطلب قصد داریم آموزش طرز تهیه همبرگر خانگی خوشمزه و گیاهی با نخود را همراه با فیلم آموزشی برای شما توضیح دهیم. این همبرگر بسیار سالم و مقوی می باشد و گزینه خوبی برای وگن ها و گیاهخواران می باشد.
مواد لازم برای تهیه همبرگر نخود
نخود خیس خورده
کنسرو ذرت
نمک و فلفل و سبزیجات معطر
نان همبرگر
گوجه فرنگی
پیاز
کاهو
طرز تهیه همبرگر گیاهی با نخود ابتدا نخورد خیس خورده و ذرت و ادویه ها را در غذاساز ریخته و خوب مخلوط می کنیم سپس از مواد گلوله برداشته پهن می کنیم و در سینی فر می چینیم و می گذاریم تا خوب پخته شود.
نان همبرگر را آماده کرده سس خردل وگان می زنیم و همبرگر را با گوجه فرنگی و کاهو و پیاز بر روی نان قرار داده سس مایونز گیاهی می زنیم و استفاده می کنیم.
طرز تهیه لازانیا گیاهی بدون گوشت و بدون سس سفید خوشمزه
طرز تهیه لازانیا گیاهی بدون گوشت و بدون سس سفید خوشمزه
مواد لازم برای تهیه لازانیا بدون گوشت
یک و یک چهارم فنجان قارچ ریز خرد شده
یک بسته پنیر توفوی نرم
یک بسته توفوی سفت
یک دسته ریحان
یک لیوان گوجه فرنگی خرد شده
یک دسته کلم بروکلی
دو عدد پیاز بزرگ
3 حبه سیر
یک بسته تکه های کوچک پروتئین سویا
فلفل به میزان دلخواه
2 قاشق غذا خوری مخمر غذایی
دو قاشق غذا خوری از مخلوط کنجد و نمک دریا
یک چهارم فنجان بذر کتان
یک قاشق چای خوری روغن زیتون
پنیر پیتزا وگان به میزان دلخواه
مواد لازم برای تهیه پنیر پیتزا گیاهی
1 تا 2 فنجان آب یا شیر سویا
1 قاشق غذاخوری ارده
1 قاشق غذا خوری پودرجو دوسر
1 قاشق آرد ذرت یا آرد گندم یا آرد سیب زمینی
1 قاشق غذاخوری آب لیمو ترش
1 قاشق غذاخوری روغن مایع گیاهی ترجیحا زیتون یا کانولا
نمک و فلفل به میزان کم
1 قاشق مرباخوری پودر خردل (اختیاری)
1 قاشق مرباخوری پودر سیر و پیاز (اختیاری)
1 قاشق پودر پیاز یا پیاز رنده شده آب گرفته
طرز تهیه پنیر پیتزا در منزل
مواد فوق به جز روغن را در مخلوط کن ریخته و بخوبی مخلوط می کنیم تا یکنواخت بشوند. اگر خیلی غلیظ شد کمی آب اضافه کنید. بعد آنرا در ماهیتابه کوچکی ریخته و مدت کوتاهی با حرارت ملایم می گذاریم تا کمی غلیظ بشود و مرتب هم میزنیم تا ته نگیرد. آخر کار هم روغن را اضافه می کنیم. در اواخر طبخ پیتزا این سس را روی پیتزا ریخته و به آرامی با پشت قاشق یا ترجیحا با دست پخش می کنیم و چند دقیقه در فر می گذاریم تا خودش را بگیرد.
نوع ساده تر:
یک مشت بادام پوست گرفته یا بادام هندی خام را با مقداری آب در مخلوط کن میریزیم تا شیر یکنواختی بدست بیاد. ( برای هر پیتزای یک نفره 10 عدد بادام + یک لیوان متوسط آب ) سپس یک قاشق غذاخوری پودر جو دوسر به ازای مقادیر بالا به آن اضافه کنید . اگر نداشتید و هوس پیتزا کردید بجایش آرد بریزید. بعد هم کمی نمک و فلفل و لیموترش و هر طعم دهنده ای که دوست دارید اضافه کنید و دوباره مخلوط کنید و مثل مورد قبل روی حرارت کمی غلیظش می کنید و در آخر هم کمی روغن بریزید و ادامۀ مراحل بالا!
طرز تهیه لازانیا گیاهی
کوکا : فر را روی درجه 350 فارنهایت قرار دهید. از مخلوط کن برای ریز کردن قارچ ها استفاده کنید. یک قاشق چای خوری از روغن زیتون را در یک دیگچه بریزید و آن را روی حرارت متوسط قرار دهید و قارچ ها را برای چند دقیقه بپزید تا وقتی ترد شوند. و آن را کناری بگذارید.
پیازها و سیر را خرد کنید و روی حرارت زیاد برای سه دقیقه بپزید، سپس گوجه فرنگی های ریز خرد شده را اضافه نمائید و بعد پروتئین سویا را اضافه کنید. روی حرارت کم تا متوسط آن را به مدت 5 دقیقه بپزید و در حال پختن آن را هم بزنید. (سس لازانیا)
ریحان را شسته و خرد کنید. در یک کاسۀ بزرگ، توفوها را بکوبید تا بصورت پوره در آیند. مقداری از ریحان خرد شده و فلفل را اضافه کنید و باهم مخلوط کنید. فلفل قرمز و کلم بروکلی را خرد کنید. حالا زمان پهن کردن ورقه های لازانیا است!
فر را آماده کنید، ورقه های لازانیا را در یک تابه بزرگ قرار دهید. سپس مقداری از سس آماده شده لازانیای مان بریزید. کمی فلفل، کنجد و نمک دریا و جلبک و مخمر غذایی بپاشید. مخلوط توفوها و ریحان را اضافه کنید، سپس ورقه های لازانیای دیگری روی قبلی قرار دهید. مقداری دیگر از سس لازانیا، قارچ ها، کمی پنیر پیتزا بریزید. دوباره ورقه های لازانیا را روی مواد قرار دهید. سپس بقیه مخلوط توفوها و ریحان را بریزید و بروکلی و فلفل قرمز را اضافه کنید. دوباره ورقه های لازانیا، سس، پنیر پیتزا، بذر کتان را اضافه کنید و در آخر مقداری ریحان روی لازانیا بریزید. لذت ببرید و تمام مواد را اینگونه باهم ترکیب کنید!
به مدت 40 دقیقه بپزید و سپس قبل از خوردن بگذارید برای 30 دقیقه بماند و خنک شود.