معرفی فراماسونری
فراماسونری قدیمیترین و بزرگترین سازمان اخوت در دنیا تلقی میشود. این سازمان جامعهای از دوستان در سراسر جهان است که به نظر می رسد تلاش دارند از طریق به اشتراک گذاردن تواناییها و تخصصهایشان با یکدیگر به افراد بهتری تبدیل شوند. شعار این سازمان، برادری، اتحاد و تبعیت همیشگی است. با این حال، منشأ این سازمان همچنان مبهم می باشد. برخی شکلگیری فراماسونری را به سنگتراشان بزرگی که در اروپای قرون وسطی، کلیساهای بزرگ و جامع را بنا مینهادند نسبت دادهاند. برخی دیگر پیدایش آن را مرتبط با گروهی به نام «سلحشوران صلیبی» می دانند که فرقهای نظامی و مذهبی از شوالیههای جنگجو بودند که در زمان جنگهای صلیبی به اوج آوازه رسیدند. عده ای نیز ریشههای شکلگیری فراماسونری را بسیار پیشتر از آن زمان (قرون وسطی) میدانند و آن را تا زمان حضرت سلیمان و بنای معبد بزرگ بیت المقدس ـ اگر نه پیش از آن ـ برآورد کردهاند.
توضیح عکس: نقاشی کوچکی بر قطعهای چوب متعلق به قرن پانزدهم که داستان کتاب عهد عتیق در مورد بنای برج بابل را بیان میدارد. باور برخی از مورخین بر این است که این کار توسط ماسونهای اولیه صورت گرفته است.
اندیشهها و آرمانها
فراماسونری یک مذهب نیست، اگرچه بسیاری از اندیشهها و آرمانهای مسیحیت برای ماسونها در درجه اول اهمیت قرار داشت. اما ماسونها به این دلیل فرقهشان را فرقهای برادرانه نامیدهاند که پایههای اصلی آن عشق برادرانه و همراهی همیشگی است. عشق برادرانه ماسونها را وادار به گذشت، احترام، محبت و درک متقابل میکرد. آرامش نهایی در سایه انجام اعمال خیرخواهانه و التزام به دیگر شکلهای اعمال انساندوستانه برای آنها یک حقیقت بود. ویژگی اساسی دیگری که تمام ماسونها لزوماً باید میداشتند، باور به یک وجود واحد بود. بدین ترتیب عضویت برای تمامی افراد از هر نژاد یا مذهبی که منافاتی با این ویژگی نداشتند و دارای «شخصیت و شهرت مثبت» بودند، امکان داشت.
ماسون بودن باور به این بود که یک نیروی برتر عملکرد جهان را تحت پوشش خود دارد. فراماسونری هیچ نظریه یا اندیشه خاص خود یا هر وابستگی سیاسی و مذهبی به هیچ فرقه و نحلهای نداشت؛ بلکه یک نظام اخلاقی بود که کاملاً در پشت پردههای نمادها و سمبلها پنهان بود و در واقع از نظر معتقدین به این گروه راهی بود که از طریق رشد شخصیتی افراد باعث خدمت به دیگران میگردید. بحث اصلی ماسونری این بود که سلوک و شیوه این فرقه مطمئنترین راه برای آموزش حقایق اخلاقی و معنوی است. این شیوه با مکاتب دنیاگرایانه، ادیان و همچنین سنتهای فلسفی مختلف، بدون هیچ محدودیتی، سازگار است.
رشد آئینهای ماسونی
بسیاری از آئینها و تشریفاتی که فراماسون ها از آنها پیروی می کنند و به آنها پای بندند در طول قرنها شکل گرفته و رشد یافتهاند. بسیاری از سنتهای غریب این فرقه ریشه در سنتهای شناخته شده برخی مکاتب فکری و البته اقوام ناشناخته داشت. به عنوان مثال روشن است که فراماسونری بر مبنای مفاهیمی بود که از عرف و آداب سنگکاران قرون وسطی گرفته شده بود. بدون تردید «پرگار» و «گونیا» ـ دو نماد شناختهشده ماسونی ـ برگرفته از سنگکاریها بود. این سنگکاریها به همراه انجیل، سه چراغ بزرگ فرقه فراماسونری را در کشورهای مسیحی روشن نمود. از سوی دیگر، قانون مقدس جای انجیل را گرفت.
مهمترین معنا و مفهومی که از گونیا، با زاویه 90 درجه میان دو ساقش ارائه می دادند اعتبار بود. پرگار نیز که دارای پایههای قابل تنظیم است، بیانگر خرد یا اراده بیان مستحکم میباشد. هر دوی این ابزارها معمولاً همراه هم تصویر میشوند و همراه هم نشان از آن دارند که اعتبار و خرد دو واقعیت به هم وابستهاند.
از افسانه تا واقعیت
فراماسونری برای خلق یک افسانه فراگیر تلاش میکند. این افسانه به خوبی در معبد سلیمان در اورشلیم به عنوان زمینه اصلی معماری آن نمایان شده است. برخی از ماسونها حتی پیشتر رفته و بیان داشتهاند که فراماسونری، ظهور نمادین بسیار زیادی از دیگر سبکهای معماری نخستین تاریخ بشر را از خود میبیند و در واقع از فراماسونری به عنوان قالب مدرنی از اسرار آثار و بناهای باستانی یاد میکنند.
در عمل عضویت در فراماسونری با گذر از تعدادی از مراحل محقق میشود، بدینگونه که اعضای یک لژ فراماسونری باید برای پیشرفت از مراحل و درجات مختلف گذر کنند. حقیقت مهم اینکه وقتی تبدیل به یک ماسون میشدند، التزام به اتخاذ سبک منحصر به فردی برای زندگی خود پیدا میکردند. تحت هدایت سازمان، سرانجام به دروازههایی میرسیدند که آغاز سفر بزرگ در مسیر خودشناسی بود. با دنبال کردن این مسیر و نیل به پایان آن، وجود اصلی خود را مکاشفه میکردند و طریقه ایجاد ارتباط سرشار از محبت با دیگر موجودات زنده زمین را درک میکردند.
فراماسونری و کلیسا
اندیشههای ماسونی مبتنی بر صداقت، ایثار و اصالت روح بشر و کاملاً مطابق با اعتقادات مسیحیت و دیگر ادیان جهان بود؛ اما این مطلب مانع از آن نشد که سازمانهای مذهبی به فراماسونری حمله کنند، به ویژه کلیسای کاتولیک رم که این سازمان را محکوم به غیر دینی بودن کرد.
توضیح عکس1: ارزشهای فراماسونری در یک تصویر فرانسوی نمایان شدهاند. این تصویر به طور نمادین از باور به این مطلب که رشد شخصی راه به سوی روشنایی را بر انسان میگشاید، سخن گفته است.
توضیح عکس 2: در این تصویر، حقیقت نور خود را بر تالار ماسونها در لندن تابانده است. نمادهای موجود در تصویر نشان از ایمان، امید و نیکخواهی دارد.
توضیح عکس 3: خداوند متعال، در کلیسای جامع عروج مریم مقدس در مسکو تصویر شده است. باور به وجود یک نیروی برتر بر تمام موجودات عالم، اعتقاد اصلی فراماسونری بود.
ریشهها و نشانهها
برخی از ماسونها ادعا کردهاند که ریشههای گروه شان، هماهنگ با دیگر آداب و رسوم اسرارآمیز رایج در مصر باستان و اقوام قدیمی در منطقه خاورمیانه است. اما بیشتر اندیشمندان ماسون امروزه پذیرفتهاند که شواهد روشنی بر چنین ارتباطی وجود ندارد. ایشان معتقدند که فراماسونری به شکل اصلی خود از سنگتراشان و سنگکاران قرون وسطی و یا در نتیجه پخش خبر سرکوبی فرقه شبه مذهبی شوالیههای صلیبی ریشه گرفته است. حقیقت هر چه باشد، روشن است که فراماسونری از منابع متعدد و ناشناختهای ریشه گرفته است.
بسیار بعید به نظر میرسد که ریشههای حقیقی فراماسونری هیچ گاه کاملاً کشف گردند. اکثریت ماسونها بر این باورند که جنبش جدید ایشان با سنگتراشان و سازندگان بزرگترین کلیساهای جامع اروپا آغاز گردید. اعضای سازمان همگی صنعتگرانی بودند که گرد هم آمدند تا آن چه ماسونها امروزه «هنرهای دستی ماسونری» میخوانند را خلق کنند. ایشان جزو طبقه نخبهای بودند که میتوانستند به آزادی به کشورهای مختلف سفر کنند، برخلاف بردگانی که تحرکاتشان تحت کنترل و بسیار محدود بود. بدین ترتیب اصطلاح «سنگتراشان» آزاد و یا همان فراماسون به وجود آمد.
انتقال دانش
سنگتراشان دو عملکرد دیگر نیز داشتند. همراه با سازمانهای موجود آن زمان، مسئولیتهای ویژه دیگری نیز داشتند، که آموزش کارآموزان خوب از طریق انتقال اسرار حرفهشان از آن جمله بود.
از آن جا که دنیای قرون وسطی سرشار از عقاید مذهبی افراطی بود، دستورات معنوی و اخلاقی بخشی از آموزش کارآموزان را تشکیل میداد و این دستورات بعدها تبدیل به بخشی از آموزش عقاید ماسونی شد.
کلمات عبور رمزگونه و همچنین دستگیرههای مخفی که بخشی اساسی از آداب و رسوم ماسونی را تشکیل میدهند شاید از اصرار فراماسونها بر رمزآلود بودن ریشه خود گرفته باشد. این کلمات عبور و وسایل شناسایی احتمالاً به قصد کمک به ماسونهای فعال اصیل برای پیشروی از یک لژ به لژ بالاتر وضع شده بودند. ابزار سنگکاری مانند شاقول، پرگار، گونیا، مغار، چکش، اندابه و پیمانه نیز نقش مهمی در این میان داشتند. این ابزار در فراماسونری معانی نمادین مهمی را منتقل مینمودند که عبارت از ارزشهای معنوی و اخلاقی بود.
اهمیت نشانهها
نشانههای کشیده شده بر ساختمان نقش بینهایت مهمی را در آداب و رسوم فراماسونری بر عهده دارند. به عنوان مثال اعضای جدید ماسون از خلال مراسم متعدد درمییابند که در معبد سلیمان در بیت المقدس، ماسونهایی که در ساخت آن معبد بزرگ نقش داشتهاند به دو دسته تقسیم شده بودند: کارآموزان و استادکاران؛ که همه آنها تحت سرپرستی و هدایت سه ارباب بزرگ، که یکی از آنها خود سلیمان بود، قرار داشتند. دو ارباب دیگر، «هیرام» پادشاه «تیرا» و «هیرام ابیف» معمار معبد بودند. اربابان بزرگ نگهبانان اسرار بزرگی بودند که ماسونها آن را «هنر بزرگ» مینامند. مفهوم آن این است که فراماسونری پیشتر در زمان شاه سلیمان تشکیل شده و از آن به بعد بدون تغییر مانده است. واقعیت این است که آداب و رسوم این سازمان به هیچ وجه مبتنی بر وقایع تاریخی نیست، بلکه همگی نمادهای دراماتیک هستند، هر چند که از طریق آنها اصول فراماسونری از نسلی به نسل بعد منتقل شده است.
سوگند ماسونی
سوگندهای ظاهراً ترسناکی که شخص تازه وارد به هنگام ورود به سازمان ادا می کرد تا اسرار ماسونها را حفظ کند، در بهترین حالت ناخوشایند و در بدترین حالت غیرمذهبی تلقی میشد. البته مسأله اصلی خود این سوگندها نبود. بلکه مسئله مهم الزاماتی بودند که در دل این سوگندها قرار داشت. به ویژه الزاماتی که آنها در خلال مراسم ورود به لژ سوم تعهد میکردند همیشه ویژگیهای یک نماد را در خود داشت. و مجازاتهایی که در اثر عدم پایبندی به اصول و سوگنده بر یک ماسون از سوی استادکارانش تحمیل میشد، توبیخ، تعلیق موقت و یا اخراج دائم بود.
عکس 1: مراسم قربانی در معبد سلیمان در حال انجام است. معبدی که «تابوت عهد» در آن قرار داشت، در پسزمینه تصویر به چشم میخورد.
عکس2: ماسونی که در این تصویر در سمت چپ ستون قرار دارد یک فراماسون مربوط به قرن چهاردهم است که یک گونیا و یک پرگار در دست دارد. هر دوی این ابزارها در جامعه فراماسونری ابزار کاری مهمی هستند.
عکس 3: ماسونها در حال جابهجا کردن تختهسنگها در این تصویر قرن شانزدهمی هستند. سنگهای ساختمانی به مانند تختهسنگهای دیگر نقش نمادین بزرگی در آداب ماسونی ایفا میکنند.
بخش دوم
اسطوره و تاریخ
سنتهای فراماسونری ترکیبی از اسطورهها و وقایع تاریخی هستند. بیشتر این سنت ها تا اندازهای نتیجه تغییر عمیق ماهیت فراماسونری است که در قرن هجدهم و در خلال دوره تاریخی مشهور به عصر روشنگری در اورپا رخ داد و این درست در زمانی بود که لژها شروع به پذیرش اعضایی نمودند که سنگکار نبودند. در میان این تعداد، مردانی مانند «ولفگانگ آمادئوس موتزارت»، «یوهان ولفگانگ فون گوته»، «فردریک بزرگ» و «جرج واشنگتن» قرار داشتند. در نتیجه این اقدام، بسیاری از لژها خودشان را به جای «عملگرا»، «اندیشهپرداز» نامیدند که ناشی از سر و کار داشتنشان با نظریه و اندیشه بود تا سنگ و سنگکاری. این همان آرمانی است که امروزه فراماسونری بدان باور دارد.
عکس: یک تصویر متعلق به قرن هجدهم فراماسونها را نشان میدهد. بر روی دیوار نشانهای لژهایی دیده میشود که از زمان آغاز به کار «لژ بزرگ» در لندن در 1717 ـ وقتی که چهار لژ با هم یکی شدند ـ پا به عرصه وجود گذاشتند. در 1750 چند صد لژ در انگلستان مشغول به فعالیت بود.
شوالیههای صلیبی
از زمان ایجاد اولین لژ بزرگ فراماسونری جدید در 1717، نظریات فراوانی پیرامون ریشههای تاریخی فراماسونری وجود داشته است. این نظریات گوناگون میباشند، اما یکی از کنجکاو برانگیزترین آنها این است که قبل از هر جایی، فراماسونری در اسکاتلند و در اوایل قرن چهاردهم آغاز به کار کرده است و تشکیل خود را مدیون بازماندگان شوالیههای صلیبی می داند که پس از فروپاشی فرقهشان در فرانسه بدان جا گریخته بودند و در آنجا برای محافظت از خود در برابر کشف و نابودی کامل، عنوان فراماسون را بر خود نهادند و بدین ترتیب بقای خود را با تغییر نام و گذاشتن نامی جدید تضمین کردند.
شوالیههای صلیبی یک فرقه نظامی رهبانی بود که در پایان اولین جنگ صلیبی (1099-1095) به منظور محافظت از زائران مسیحی در سفرشان به سوی «سرزمین مقدس» تشکیل شد. آغاز کار ایشان بسیار محقرانه بود.
در شروع فعالیت، گروه سلحشوران صلیبی برای بقا تنها به هدایای زائران چشم دوخته بودند. با این حال طی دو قرن آن قدر ثروتمند و قدرتمند شدند که توان مقابله با هر کسی به جز پاپ در رم، پاپ اینوسان دوم (حاکم در 43-1130) را داشتند. پاپ آنها را از پیروی و اطاعت از تمامی قدرتهای غیردینی آزاد ساخته بود.
قدرتی که پاپ به آنها داده بود و ثروت فراوانی که بیشتر از طریق وام دادن به پادشاهان و سپس دریافت سودهای کلان انباشته بودند، موجب سقوط نهایی فرقه شوالیههای صلیبی گردید. در 1307 در حالی که از پشتیبانی کامل پاپ کلمنت پنجم بهره میبردند، پادشاه فرانسه یعنی فیلیپ چهارم دستور بازداشت تمامی شوالیههای شناختهشده صلیبی را به جرم ارتداد صادر کرد. بهانه فیلیپ برای صدور این حکم، جلسات پنهانی و تشریفات خاص این فرقه بود. هفت سال بعد، این فرقه کاملاً از هم پاشیده و «ژاک دو مولای» آخرین رهبر بزرگ آن در آتش سوازنده شد. بازماندگان پراکنده شده و ظاهراً قدرتشان برای همیشه از بین رفت.
از تاریخ تا نظریه
تاریخ چهها که در خود ندارد. آنچه گفته شد و به ویژه این ادعا که بازماندگان شوالیه عامل تشکیل فراماسونری بودند، نظریهای اثباتنشده است. با این حال عوامل دیگری وجود دارند که دال بر نقش اندک شوالیههای صلیبی در تشکیل این فرقه میباشند.
هر چند که کاملاً اثبات شده است فراماسونری قطعاً در اسکاتلند قرون وسطی تشکیل شده است، اما دلیلی قطعی بر ادعای تشکیل این سازمان منحصرا از سوی شوالیهها وجود ندارد. زمانی که در اسکاتلند تنها چند گروه فراماسون وجود داشت در سایر نقاط اروپا لژهای بسیار زیادی فعالیت می کردند. منطقی است که بیان کنیم فراماسونری در مناطق مختلفی از اروپا تشکیل شد، اما باز خلاف این نظریه شواهد دیگری وجود دارد که بر ارتباط اسکاتلند با موضوع تشکیل فرقه توسط سلحشوران صلیبی دلالت دارد. مانند ارتباط شوالیههای صلیبی با ساخت «کلیسای راسلین» در چند مایلی جنوبی «ادیبنبورو». این کلیسای کوچک با کمک «سر ویلیام سنتکلر» و در سال 1440 با وسایلی که توسط شوالیههای صلیبی در 1126 به اسکاتلند آورده شده بود، ساخته شد.
عده ای می گویند که این کلیسا به عنوان نسخه دوم معبد هیرودیس در بیت المقدس که شوالیههای صلیبی در دوران سلطنتشان بر سرزمین مقدس کاملاً حفاری و کاوش کرده بودند، ساخته شده است. حتی مهمتر از این، کلیسای مذکور حکاکیهای منحصر به فردی در خود دارد که برخی از پژوهشگران یقین دارند نمایانگر ورود یک ماسون به سازمان می باشد. در این تصویر شخصی با شنل شوالیههای صلیبی بر دوش دیده می شود.
متأسفانه آنچه در این بحث ها کمتر بدان اشاره می شود، دلایل بدون شک و شبهه تاریخی است. اگرچه بنیان گذاری این فرقه در اسکاتلند توسط بسیاری از پژوهشگران رد شده است اما باز کاملاً این امکان وجود دارد که شوالیههای فراری در جمع سنگتراشان و سنگکاران اسکاتلندی پذیرفته شده باشند.
ارتباط با راسلین
حکاکیهای منحصر به فرد کلیسای راسلین، این کلیسا را در ماجرای فراماسونری در اسکاتلند دارای اهمیت کرده است. یکی از این حکاکیها رهبر ماسونر کلیسا را به تصویر کشیده است؛ شحصی که بسیار شبیه به قاتلان «هیرام آبیف» معمار معبد سلیمان میباشد که گفته شده است به خاطر جنون حاصل از حسادت به خاطر ساخت ستون مشهور «شاگرد» توسط شاگردانش به قتل رسید. این ستون نمادی از «درخت دانایی اسکاندیناوی» است، که معادل مسیحی «درخت حیات» میباشد.
عکس 1: تصویر متعلق به قرن نوزدهم از آرامگاه اعضای برجسته شوالیههای صلیبی. این فرقه نیروی بسیار مهمی در اروپای قرون وسطی بود. براساس عقاید ماسونی، برخی از این شوالیهها به اسکاتلند گریختند و به تشکیل فراماسونری اسکاتلند یاری رساندند.
عکس 2: کلیسای راسلین در اسکاتلند؛ که گمان بر آن است از روی معبد هیرودیس ساخته شده است و شوالیههای صلیبی در ساخت آن دست داشتهاند.
عکس 3: ستون شاگرد در کلیسای راسلین که احتمالاً اثر شاگرد رهبر بزرگ ماسونها میباشد. شاگردانش او را بر اثر جنونی حاصل از حسادت، پس از ساخت همین ستون به قتل رساندند.
عکس 4: یک نشانه ماسونی اسکاتلندی که در تاریخی نامعلوم به پاس ارتباط میان فراماسونری اولیه و شوالیههای صلیبی ساخته شده است. باور بر این است که شوالیههای صلیبی پناهنده به انجمنهای سنگکار اسکاتلندی پیوستهاند.
اسطورهها و آئینها
برای فراماسونها، اسطوره بینهایت اهمیت دارد، به ویژه وقتی در قالب آئینها، آداب و رسوم و اسرار پنهان و هنرهای شان درآید. معبد سلیمان از این جهت اهمیت دارد که ماسونها آن را به عنوان نمونه اولیه از معماری مذهبی میپندارند. هم چنین این دیدگاه نسبت به مصر باستان نیز وجود دارد. شباهتهای روشنی میان اسطوره «هیرام ابیف» که عنصر بسیار مهم دیگری در آداب ماسونی میباشد و اسطوره بسیاری قدیمیتر «ایزیس و ازیریس» مصریان به چشم میخورد. اسطورههای یونانی نیز نقش خود را در این مورد دارند و اصلاً شگفتآور نیست که به تبع آن نقشی نیز برای ریاضیات و به ویژه هندسه در پیشزمینههای فراماسونری قایل باشیم.
اسطوره ستونها
ستونها نقش آشکاری در مراسم ماسونی دارند که مهمترین آنها دو ستون به نامهای «بوآز» و «یاخین» میباشد. بر اساس اسطورههای ماسونی، این دو ستون در ورودی معبد سلیمان بنا شدند. بوآز در سمت چپ ایوان و یاخین در سمت راست. چنین ادعا شده است که هدف از ساخت این دو ستون، به نوعی مشروعیت الهی بخشیدن به سلسله پادشاهی سازندگان آن بوده است. در عبری، یاخین به معنای «ساخته شده برای خداوند» و بوآز ترکیبی از دو کلمه «بو» به معنای «مال او» و «آز» به معنای «قدرت» بود. این دو ستون به نشانه شهادتی بر قدرت و توان خداوند بنا نهاده شد.
این دو ستون قالبی برنزی و احتمالاً سه متر ارتفاع دارند و میانتهی هستند. نظریهای نیز وجود دارد که بیان میکند این دو ستون بدان خاطر میانتهی ساخته شدند که برخی اسرار را در خود پنهان دارند. این ستون ها با سرستونهایی به شکل کاسه و هر یک به عمق دو متر تزئین شدهاند.
این کاسهها با دو ردیف انار در حاشیه و سوسنهایی بر گرد آن تزیین شده اند. هر دوی آنها در فراماسونری معنای خاص خود را دارد؛ انار نماد فراوانی است و سوسن سفید نیز ضرورت فروتنی و درستکاری را بیان میدارد. اهمیت بوآز در فراماسونری در آداب و آئینهای مربوط به ورود به سطح اول سازمان بیان شده است و از اهمیت یاخین نیز در گذر از سطح اول به دوم سخن گفته میشود.
فرامین کهن
دستنوشته و دیگر اسنادی که جمعاً به عنوان «فرامین کهن» شناخته میشود نیز بخش مهمی از اعتقادات اسطورهای فراماسونری را تشکیل میدهد. ماسونها مفاد این اسناد را به عنوان قانون اساسی و آئیننامه فراماسونری میشناسند.
فرامین کهن همگی ریشه در انگلستان دارند. قدیمیترین آنها دستنوشته «رجیوس» و همچنین دستنوشته «کوک» به ترتیب متعلق به حدود 1390 و 1420 میباشند. احتمالاً دستنوشته کوک معتبرتر است، چرا که شواهد درونی آن حاکی از آن است که یک ماسون معتقد آن را نگاشته است. مجموع اسناد مذکور از اواخر قرن شانزدهم تا اوایل قرن هجدهم نگاشته شدهاند که با دستنوشته لژ بزرگ شماره یک متعلق به دسامبر 1583 آغاز میگردد. مورخین اعتبار اسناد اخیر را زیر سؤال بردهاند و آنها را بیشتر حاصل نوعی کنجکاوی عتیقهشناسانه میپندارند. دستنوشته «رجیوس» به نظم است و دیگر اسناد نیز کم و بیش بدین شکلند. این اسناد با یک دعای افتتاح آغاز و با تاریخ جزء به جزئی از فراماسونری، که ریشههای آن را به پیش از توفان نوح مربوط میدانند و رشد و گسترش آن طی دورانهای گوناگون تا تشکیلش در انگلستان در دوران «ساکسون»ها را بیان میدارند دنبال میشوند. سپس سند با ذکر قوانین و دستوراتی خطاب به رهبران، استادکاران و کارآموزان ماسون ادامه می یابد. در این سند کلیه امور معنوی و هنرهای عملی، تشریفات و نحوه برگزاری گردهمآییهای بزرگ، شیوه دادرسی و برگزاری محاکمات و مجازات مجرمین و همچنین شیوه پذیرش و ورود «مردان جدید که هیچ گاه پیش از این مورد اتهام قرار نگرفتهاند» به سازمان و از جمله سوگند وفاداری را در خود دارد.
اسطوره خنوخ
اینکه چه طور، از چه زمانی، چرا و از کجا فراماسونری ریشه گرفته است، برای خود اسطورهای دارد. میتوان آن را تا عصر خنوخ، هفتمین بنیانگذار عهد عتیق و جد بزرگ نوح نبی دنبال کرد. گفته شده است که وی پیشهای را بنیان نهاد و ارتقا داد که حقایق جاوید فراماسونری که از نمادها، نشانهها، افسانهها و رازها برداشت میشوند، بر مبنای آن است.
عکس 1: پیشبندی که توسط یک رهبر ماسون قرن هجدهمی فرانسوی بسته شده است. این تصویر در خود دو ستون مشهور بوآز و یاخین، و معبد و گروهی از نشانههای ماسونی را نشان می دهد.
عکس 2: صفحاتی از دستنوشتههای رجیوس (تصویر اول از سمت چپ) و کوک (تصویر دوم از سمت چپ) . این دستنوشتهها متعلق به اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میباشند و به همراه دیگر اسناد ابتدایی آن چه ماسونها «فرامین کهن» میخوانند را تشکیل میدهند.
عکس 3: از «دستنوشته ویلیام واتسون». این سند نیز یکی دیگر از اسناد مهم ماسونی است اما مورخین اعتبار برخی از اسناد اخیر را زیر سؤال بردهاند. این دستنوشته بنابر باور موجود متعلق به حدود 1687 میباشد.
اسطوره هیرام
اسطوره هیرام ابیف، معمار بزرگ معبد سلیمان،کی از اصلیترین معتقدات فراماسونری است. قتل او به دست سه تن از صنعتکاران زیردستش به دلیل امتناع از افشای اسرار مربوط به ماسون مرشد و همچنین تولد دوباره وی، که از آن به صعود از «مرحله مرگ» به «مرحله زندگی دوباره» یاد میکنند. نقشی کلیدی در آئینی که گذر یک ماسون از سطح دوم به سوم را اعلام میکرد، بر عهده داشت.
این اسطوره بدین قرار است: هیرام ابیف هر روز ظهر هنگام، به رسم ماسونها، رأس ساعت 12 ظهر برای نیایش به معبد میرفت. سه تن از صنعتگران زیردست وی که آرزو داشتند معمار و سنگتراش بزرگ شوند، روزی در گوشهای بر سر راه او به کمین نشستند، بدین منظور که وی را وادار نمایند تا اسرار بزرگ را برای ایشان بازگوید. با امتناع وی، هر یک از ایشان به سمت او حمله برد. در نهایت، تن بیجان او بر زمین افتاد. قاتلان قربانی خود را دفن کردند اما گروه جستوجویی به رهبری خود سلیمان گور را کشف نمودند. سپس شاگردان و صنعتگران زیردست نتوانستند رهبرشان را دوباره زنده نمایند و سلیمان جسد را با «چنگال قدرتمند یک شیر» بالا برد.
این اسطوره تبدیل به بخشی از اعتقادات فراماسونری بین سالهای 1723 تا 1738 گردید. این داستان قطعاً یک واقعیت تاریخی نیست بلکه یک آئین عملی است که در واقع در روند ورود به سطح سوم از سطح فراماسونری اجرا میشود و نامزد ورود در آن باید نقش هیرام ابیف را بازی کند. نامزدها با اجرای این نقش یاد میگرفتند که چه طور روح پلک میتواند از دشمنان درونی خود مانند شهوت، جهل، حرص، هوای نفس و گناه عبور نماید تا بتواند بر خود و بر سرنوشتش مسلط گردد.
آئینها و اسطوره ها
بنابر باور اندیشمند بزرگ ماسون، «آلبرت مککی»، اسطوره هیرام ابیف از آن چه پژوهشگران آن را آئینهای باستانی مصر نخستین، رم و بین النهرین نامیدهاند به عاریت گرفته شده است. این نکته در کتاب «راهنمای لژ» دکتر آلبرت جی. مککی آمده است. وی بیان میدارد که هیچ شاهدی از انجیل بر این وجود ندارد که چنین شخصیتی وجود خارجی داشته و بدین نحو جان سپرده باشد، بلکه بیشتر نمودی از خدایان ازیریس، بعل و دیونسیوس بود. البته این داستان به هیچ وجه تنها نمونه از ارتباط فراماسونری با دیگر آئینهای باستانی نیست. به عنوان مثال پرگار و گونیا که برای ماسون ها اهمیت دارد نمودی از خدایان خورشید باستانی میباشد و یا شباهت هایی بین معابد ماسونی و معابد خورشیدپرستان خاورمیانه باستان وجود دارد که معمولاً بر محور شرقی ـ غربی ساخته میشدند. همچنین در طول تاریخ نویسندگان ماسونی اغلب ادعای وجود شباهتهایی میان فراماسونری و «میترائیسم»، آئین پرستش خدای پارسیان باستان که در نهایت از موطن خود به امپراتوری روم انتقال یافت، را کردهاند.
البته وجود ارتباطات روشن و یا پنهانی بین فراماسونری و آئینهای باستانی توسط بسیاری از ماسونهای معاصر زیر سؤال رفته است؛ اگرچه آنها اعتراف می کنند که شباهتهایی بین انجمن اخوت شان و آئینهای پرستش در جهان کهن وجود دارد و از جمله اینکه درست به مانند فراماسونری، در میترائیسم نیز آداب دقیقی برای ورود به هر یک از درجات و سطوح آن در نظر گرفته شده بود. البته ماسونها می گویند که بیشتر این شباهتها بسیار کماهمیت و ناچیز هستند. رویهمرفته ماسونها بیشتر درگیر پوسته آئینها و آداب و رسوم سازمانی خود هستند تا ماهیت آنها.
میترائیسم و فراماسونری
نویسنده ماسون قرن نوزدهمی، «آلبرت پایک» بیان میدارد که فراماسونری «جانشین مدرن» آئینهای باستانی بود و «سر ساموئل دیل» از میترائیسم به عنوان «فراماسونری قدسی» یاد میکند. شباهتهایی قطعی میان این دو وجود دارد. به مانند فراماسونری، میترائیسم نیز به درجات و سطوح مختلف تقسیم میشود که هر یک مراسم و آداب نمادین ویژه خود را داشت. همانطور که در فراماسونری، نوعدوستی و مهر اهمیت زیادی داشت، میترائیستها نیز یکدیگر را «برادر» میخواندند.
عکس 1: تصویری از مرگ هیرام ابیف ـ معمار اصلی سلیمان نبی ـ که توسط زیردستانش به خاطر امتناع از افشای پنهانیترین رازهای ماسونها به قتل رسید.
عکس 2: یک شمشیر آئینی از نوعی که در مراسم انتصاب به عنوان «ماسون مرشد» به کار میرفت. این شمشیر بسیار هنرمندانه با نشانههای نمادین فراوانی بر بیشتر طول تیغهاش تزئین شده است.
عکس 3: اجرای مراسم بازسازی صحنه قتل هیرام ابیف یکی از اصلیترین بخشهای مراسم ارتقا به سطح سوم را تشکیل میداد.
عکس 4: نامزد ورود پس از مرگی نمادین بالا برده میشود، در حالی که صورتش پوشیده است و شمشیرها همگی به بدن وی اشاره دارند.
اسطورههای کلاسیک
مصر همیشه به عنوان زادگاه آئینهای اسطوره ای تلقی شده است. در مصر بود که اولین بار مراسم ورود به یک فرقه شکل گرفت، صداقت اولین بار در نمادهای آن وارد شد و اصول عقاید مذهبی اولین بار شکل نمادین به خود گرفت. برخی بر این باورند که اسطوره هیرام ابیف بر اساس داستان کهن خدای مصریان، ازیریس میباشد. «تات» خداوندگار خرد مصریان نقش بزرگی در محافظت از دانش هنرهای ماسونها و انتقال آن به نسلهای آینده دارد. یونان نیز با نمادها و انگارههای اسطوره ای ممزوج شده است و از طریق آئینهای الوسیسی و یا اشخاصی مانند «پیتاگوراس» وارد آیین های ماسونی شده است.
آموختن از مصریان
بخش بزرگی از اصول و ساختار سازمانی و حتی پوشش رسمی ماسونی، به ویژه پیشبند ماسونی، برگرفته از سنتهای مصر باستان است. متأسفانه هنوز پژوهشی در این زمینه صورت نگرفته تا بتوان ارتباطی روشن میان این دو پیدا کرد. البته میدانیم که در مصر باستان معماران و صنعتگرانی که در بناهای یادبود شهری، مانند اهرام به کار مشغول بودند، از موقعیت ویژهای در جامعه عصر خود برخوردار بودند یا نه؟ علاوه بر این آیا در قالب طبقات اجتماعی خاصی سازماندهی شده بودند؟ مدرک این ادعا اسناد پاپیروسی باقیمانده است که یکی از آنها بیانگر صنفی است که جلسات پنهانی را در حدود سال 2000 پیش از میلاد برگزار میکرد. اعضای آن برای بحث پیرامون شرایط کاری، دستمزدها و قوانین کار روزانه گرد هم میآمدند. آنها همچنین کمکهای خیرخواهانهای را به بیوگان و یتیمان کارگرانی که در اثر کار زیاد می مردند و همچنین کارگران تنگدست روا میداشتند. شباهتهایی بین وظایف سازمانی مذکور در این پاپیروس و آن چه یک سرپرست یا رهبر در یک لژ فراماسونری بر عهده داشت، بسیار زیاد است. با این حال این شاید چیزی بیش از یک تطابق تصادفی نباشد و بعید است که کسی بتواند حقیقت را در این مورد دریابد.
آموختن از یونانیان
درست به مانند آن چه در مورد مصر باستان گفتیم، برخی از فراماسونها از جهت تاریخی چنین انگاشتهاند که فرهنگ و تمدن یونان باستان در شکلگیری آداب و رسوم ماسونی سهیم بوده است. آئینهای باستانی الوسیسی، که در مکانی به نام الوسیس برگزار میشدند، شباهتهایی با بزرگداشت شهادت هیرام ابیف دارد، اما باز احتمالاً این شباهتها تنها یک تطابق اتفاقی است.
یک شخصیت مهم یونانی که به طور سنتی وابسته به فراماسونری تلقی میشود، پیتاگوراس (یک یونانی «ایونی» که احتمالاً در حدود 570 پیش از میلاد در جزیره «ساموس» متولد و رشد یافته و تبدیل به یکی از نامیترین ریاضیدانان تمام دورانها شد) میباشد. او انجمن سری خود بنام پیتاگوراییان را بنیان گذارد که ستاره پنج بر یا پنج زاویه برای اعضای آن به نوعی نماد سلامت و دانش تلقی میشد. این نشان در آداب و رسوم پذیرش عضو جدید در این انجمن نقش داشت، همانطور که این نشان حضوری پررنگ در نمادشناسی ماسونی دارد و در بیشتر نشانهای ماسونی مانند جواهرات رسمی رهبران لژها و بزرگرهبران لژهای بزرگ و همچنین تصاویر تزئینی به چشم میخورد. یک دلیل بر حضور آن در نشانهای ماسونی شاید این باشد که میتوان به نوعی آن را نماد «نسبت طلایی» تفسیر کرد، دانشی که برای تمام معماران و ساختمانسازان حیاتی است.
برخی از ماسونها بر این باورند که یک شخصیت یونانی دیگر نیز با ریشههای فراماسونری در ارتباط است. صنعتگری مخترع بنام «ددالوس» که هزارتوی «کرتان» را برای «شاه مینوس» ساخت تا «مینوتور» افسانهای را در آن جای دهد. گفته شده است که ددالوس مخترع تعدادی از ابزارهایی بوده است که در سطوح مختلف فراماسونری استفاده میشد. به ویژه شاقول. و حال آن که برادرزادهاش «پردیکس» نیز مخترع مشهور پرگار، سومین نماد مهم فراماسونری میباشد.
آئینهای الوسیسی
در میان آئینهای دوران باستان، آئینهای الوسیسی بیشترین اهمیت را دارند. این آئینها اساساً مراسم پذیرش اعضای جدید فرقه پرستش «دمیتر»، الهه یونانی زندگی، کشاورزی و باروری و دخترش «پرسفون» بودند. این آئینها تجدید دیدار پرسفون با مادرش پس از این که «هادس» خداوندگار جهان مردگان، او را ربود را گرامی میدارند.
عکس 1: آرامگاههای پادشاهان در بیرون از «تیبز» نشان از اهمیت هیروگلیف در مصر باستان دارد. فراماسونری از چنین سنتی وام گرفته است.
عکس 2: بر اساس باور برخی از اندیشمندان ماسون، ایزیس، الهه باروری مصر و همسرش ازیریس با ریشههای فراماسونری در ارتباط بودهاند.
عکس 3: هزارتویی که توسط ددالوس برای شاه مینوس در کرت ساخته شد. برخی از ماسونها بر این باورند که ددالوس مبدع اولیه پیشه ماسونها بوده است.
عکس 4: ابوالهول و هرم بزرگ توسط صنعتگران متبحری ساخته شد که شاید سنگتراشان ابتدایی بودهاند.
عکس 5: در اسطوره یونانی ددالوس و پسرش ایکاروس از کرت تحت سلطه مینوس گریختند. ایکاروس وقتی به توصیه پدرش بیاعتنایی کرد و تا نزدیکی خورشید پیش رفت، جانش را از دست داد. مومی که بالهای او را به هم متصل نگاه میداشت، با گرمای خورشید آب شد و از آسمان سقوط کرد.
رنسانس
با آمدن عصر رنسانس، جامعه اروپای غربی تغییرات اساسی زیادی کرد. در حدود 1450، یک آکادمی افلاطونی در فلورانس تأسیس گردید و در 1471 ترجمه دوبارهای از کتیبه های یونانی تازه کشفشده، پدیدار گردید. ثابت شده است که این موضوع بیاندازه در فرقه فراماسونری تأثیرگذار بوده است. فراماسون ها بیش از همه به اهمیت دانش های باستانی پی برده بودند. بتدریج جستوجو برای بهره گیری از حکمتهای از گذشتگان همهگیر شد.
به مانند بسیاری دیگر از متفکرین، ماسونها نیز رؤیای آزادی اندیشه و اصلاح سیاسی و دینی را در سر میپروراندند. بنابر مقتضای هر دوره، وقتی بسیاری از دولتها و کلیسای کاتولیک با شدت هر چه تمامتر در برابر این اندیشههای رادیکال میایستادند، به هیچ وجه شگفتآور نبود که فعالیتهای این سازمان شکلی سری و پنهانی تر به خود بگیرد.
در طبیعت فراماسونری ضرورت تغییر شکل در عملکرد این سازمان طی این دوره آشفته را وجود داشت و آغاز این حرکت از اسکاتلند بود، چنانچه که در 1583 جیمز هفتم پادشاه اسکاتلند، نجیبزاده ای به نام «سر ویلیام شاو» را با علاقه ای فراوان نسبت به معماری داشت را به عنوان سرپرست تشکیلات اداری و رئیس ارتش منصوب کرد. در 1598 شاو اولین مجموعه قوانین مشهوری را که ماسونها را به لژ خود متعهد و به انجام وظایف خاصی پایبند می کرد را تنظیم و تصویب نمود. دومین مجموعه قوانین در 1599سال تصویب و اولین سند ماسونی بود که تا کنون باقی مانده تا مرجع پنهانی و سری برای زنده نگه داشتن دانش محرمانه ماسونی در خود سازمان باشد. روح جدید رنسانس که به روشنی تأثیر خود را بر تمامی امور گذاشته بود، به شاو اجازه داد تا آداب و رسوم و باورهای ماسونی قرون وسطی را دوباره احیا و ارتقا دهد. در اسکاتلند، فراماسونری پس از برخورداری از حمایت سلطنتی از پستوهای مخفی خانهها بیرون آمد. براساس آن چه «ویلیام پرستون» در اثرش ـ تصاویر در فراماسونری (1772) ـ آورده است، جیمز تبدیل به «پشتیبان مشوق و پایبند اصلی جریان ماسونری» گردید.
اسناد اسکاتلندی چنین بازگو میکنند که: «پادشاه جیمز لژها را با حضور ملوکانه خود مفتخر میکرد» و اینکه: «وی یک مقرری سالانه به مبلغ چهار پوند اسکاتلندی را معین کرد تا به هر رهبر ماسونی که توسط لژ بزرگ انتخاب و توسط دربار تأیید میشد، داده شود.» جیمز همچنین اولین پادشاهی بود که به عنوان یک فراماسونر شناخته شد و در 1601 در سیوپنجسالگی به لژ اسکاتلند وارد گردید.
قدیمیترین سند شناختهشده از یک ورود رسمی ماسونی، مورد «جان بازوِل» مالک آچنلک بود که به لژ ادنیبورو در ژوئن 1600 وارد گردید.
بدین ترتیب همه چیز برای تغییر شکل ساختار سازمانی فراماسونری آماده بود تا بدان وسیله بر سرعت گسترش خود در قرن هفدهم بیفزاید، هر چند این که چه طور و در چه زمانی گذر از ماسونری عملگرا به ماسونری اندیشهگرا رخ داد، روشن نیست. در نهایت جنبه عملگرای آن کاملاً از بین رفت و فراماسونری تماماً غرق در نجیبزادگی و بورژوازی گردید.
عکس 1: جیمز هفتم همراه با همسرش «آن» اهل دانمارک. جیمز پشتیبان ثابتقدم فراماسونری بود.
عکس 2: تصویری متعلق به قرن هفدهم با تأکید و توجه ویژه به لباس یک ستارهشناس. آغاز علوم جدید تقریباً همزمان با آغاز فراماسونری اندیشهگرا بود.
عکس 3: نامهای از سر ویلیام شاو. وی خودش یک ماسون بود و نقش تعیینکنندهای در سازماندهی و گسترش فراماسونری اسکاتلند داشت.
عکس 4: تناسب و تقارن کامل، تبدیل به یک اصل مهم ماسونی شده بود.
علوم و کیمیا
قرن هفدهم دوره دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی بود. در بریتانیا «چارلز اوّل» گردن زده شد؛ در قاره اروپا، آتش جنگهای تلخ مذهبی طی سی سال روشن بود. فراماسونری با شتاب فراوان رشد میکرد و این امر با ظهور نسل جدیدی از دانشمندان که همگام با جنبش آن زمان در حرکت بودند، تسریع شد. ماسونری در آن روزگار مد روز شده بود و هر چه میگذشت، اعضای پذیرشی، اصطلاحی برای ماسونهای غیرعملگرا به کار می رفت در بسیاری از لژهای ماسونی اکثریت را به دست گرفتند.
دانشمندانی مانند «رابرت بویل»، «کریستوفر ورن» و «ایزاک نیوتن» همگی اعضای اولیه انجمن سلطنتی بودند. این انجمن کار خود را به عنوان یک مؤسسه شبه ماسونی به نام «کالج نامرئی» پیشتر آغاز کرده بود. این مؤسسه در سالهای آغاز به کار خود، اغلب جلساتی را در «کامتن روم» در «برج کانتنبری» شمال لندن برگزار میکرد. آن مکان با حکاکیهایی از نمادهای مهم ماسونی تزئین شده بود. ایشان تحت سرپرستی «فرانسیس بیکن»، یک ماسون و یکی از رهبران بنیانگذار کالج نامرئی بودند. وی یکی از سردمداران استدلال استقرائی بود. از بیکن اغلب به عنوان «پدر علم جدید» یاد میشود. کالج نامرئی در روزهای آغازین خود به صورت پنهانی فعالیت میکرد، چرا که آن دوران، دوران ترس و وحشت، نظارت شدید حکومت و عدم تحمل عقاید مخالف بود. «گالیله» یکی از بنیانگذاران این مؤسسه توسط کلیسای کاتولیک به خاطر بیان نظریه علمی چرخش زمین به دور خورشید به مرگ محکوم شد. شاید اقتضای حفظ امنیت شخصی این بود که بحث و تبادل نظر در مورد هر موضوع علمی، اخلاقی و پیچیده به طور سری و زیرزمینی صورت گیرد. حتی به نظر میرسد که قضیه چیزی فراتر از یک «شاید» باشد، چرا که همه به دنبال وسیلهای بودند تا از طریق آن بتوانند در مورد جهان خارج و علوم مرتبط با آن، که در آن روزگار عقاید ضاله نامیده میشد، بحت کنند و از این رو بیشتر دانشمندان روی به فراماسونری آوردند. نتیجه آن شد که شکل جدیدی از این سازمان که به شدت اندیشهگرا بود، به وجود آمد که البته تنها از جهت نمادین به سنتهای ظاهری و پیشین سازمان، که عمدتا عملگرا بودند، شباهت داشت.
باورهای کهن، علوم جدید
بتدریج باورهای پیشین فراماسونری با مسائل جدید که بیشتر علوم جدید بودند درهم آمیخت. «الایس اشمول» که یکی از اولین پذیرفتهشدگان ثبتشده فراماسونری انگلستان بود، به عنوان یک ماسونر در «وارینگتن» «لانک شایر» در 1646 پذیرفته شد. او یکی از اعضای بنیانگذار انجمن سلطنتی بود و به عنوان یک نمونه خوب از آمیختگی باورهای سری کهن و علوم جدید قابل طرح است. در 1652 اشمول اثر خود «تئاتروم کمیکم بریتانیکم» مجموعهای از تمامی نوشتههای پیرامون کیمیاگری که توسط محققین انگلیسی نگاشته شده بود، از جمله اثر «دکتر جان دی» دانشمند بزرگ و کیمیاگر پرآوازه دوران ملکه الیزابت را منتشر کرد. نباید فراموش شود که در آن زمان اهل دانش هنوز به امکان تبدیل فلزات کمارزش به طلا و یا یافتن راهی برای کشف «اکسیر زندگی جاوید» و دیگر باورهای عجیب اعتقاد داشتند. خود نیوتن زمان و تلاش بسیار زیادی را صرف این کرد که زمان پایان جهان را محاسبه نماید.
برای فراماسونری، در میان علوم بزرگ آن زمان، هندسه جایگاه ویژهای داشت. علم هندسه نقشی اساسی در باورهای ماسونی داشت. ماسونها دیگر به این باور رسیده بودند که چنین دانشی این امکان را به ایشان میدهد تا اصولی که طبیعت و جامعه براساس آن ساخته میشوند را دریابند.
آیا سر فرانسیس بیکن یک فراماسونر بود؟
اگرچه بسیاری چنین ادعا کردهاند که سر فرانسیس بیکن یک فراماسون بوده است، اما هیچ مدرک تاریخی محکمی بر این که او رسماً به انجمن اخوت وارد شده باشد در دست نیست. آن چه میدانیم این است که وی به طور مداوم از ساخت عمارت ماسونها در لندن به عنوان نمادی از «تالار سلیمان» پشتیبانی و ماسونها را بدان تشویق مینمود، همان طور که در اثر مشهورش «آتلانتیس جدید» از آن ذکری به میان میآورد.
عکس 1: ستارهشناسان آسمان را به دنبال ستارهها و سیارات میکاوند. بسیاری از نسل جدید دانشمندان در آن دوران فراماسونر بودند.
عکس 2: کتابخانه یک کیمیاگر. جستوجوی سنگ کیمیا و اکسیر زندگی جاوید از مهمترین دانشهای اساسی برای ماسونها بود.
عکس 3: حقوقدان و فیلسوف بزرگ «سر فرانسیس بیکن» صدراعظم جیمز هفتم و چراغ هدایت کالج نامرئی بود. وی سردمدار انجمن سلطنتی تلقی میشد.
عکس 4: کیمیاگری با باورهای سریاش، به آرامی به علم جدید شیمی تغییر شکل داد. فراماسونها به تمام علوم جدید و به ویژه هندسه علاقهمند بودند.
عصر روشنگری
در قرن هجدهم تغییرات بزرگ دیگری در فراماسونری رخ داد. چهار لژ در 1721 با هم متحد شدند و لژ بزرگ برتر را در لندن تشکیل دادند. در 1731 لژ بزرگ پنسیلوانیا به عنوان اولین لژ بزرگی که در سرزمینی که بعدها ایالات متحده خوانده شد به وجود آمده بود آئیننامه اساسی خود را تدوین کرد و در انتهای همان دهه، لژهایی در بلژیک، روسیه، ایتالیا، آلمان و سوییس آغاز به کار کردند. پنج لژ نیز در سال 1742 در پاریس به وجود آمد.
فراماسونری از سه مورد از مهمترین ویژگیهای اعتقادات و آرمانهای عصر روشنگری، که شامل عقلگرایی، خداباوری و نیکخواهی بود و به سرعت تبدیل به وجهی برتر در اعتقادات عمومی در آن دوران میشد، حمایت میکرد. آن چه در مورد ماسونری متفاوت بود شیوههای اجرا و پیادهسازی این آرمانها بود. براساس آن چه در اثر «مایکل بیگ